شلاق جواب قلم
حشمت الله طبرزدی
http://www.hrana-iran.com/685/1389-01-27-05-27-21/4694-1.html
خبرگزاری هرانا - حشمت الله طبرزدی، فعال سیاسی که از سوی دادگاه انقلاب با حکمی مبنی بر نه سال و هفتاد و چهار ضربه شلاق مواجه شده است، در اعتراض به شرایط نامساعد اجتماعی کشور عموما و حکم غیرانسانی خود خصوصا، یادداشتی را از درون زندان رجایی شهر کرج نگاشته است.
متن یادداشت مذکور که در اختیار خبرگزاری هرانا قرار گرفته است به شرح زیر است:
مهرماه در حالی که به رسم همیشگی دو سرباز با دو دستبند در دستان چپ و راستم،از زندان رجایی شهر من را به دفتر شعبه ی 26 دادگاه انقلاب بردند، آقای ستاری رییس دفتر دادگاه متنی را پیش روی من گذاشت تا زیر آن بنویسم که در این تاریخ،رای دادگاه به من ابلاغ شد. البته ایشان اصرار داشت که حتما چیزی بنویسم که او انشا می کند، ولی این روش من نیست. حکم مربوطه به این شرح مکتوب شده بود: "مواد 500 و514 و610 و618 قانون مجازات اسلامی حکم بر محکومیت متهم به تحمل یک سال حبس تعزیری با احتساب ایام بازداشت قبلی به جهت فعالیت تبلیغی علیه نظام جمهور اسلامی ایران و دو سال حبس تعزیری به جهت توهین به مقام معظم رهبری و پنج سال حبس تعزیری به جهت اجتماع و تبانی به قصد ارتکاب جرایم علیه امنیت کشور و یک سال حبس تعزیری و تحمل 74 ضربه شلاق تعزیری به اتهام اخلال در نظم عمومی از طریق شرکت در تجمعات غیر قانونی که تصویر آن ضمیمه پرونده می باشد صادر و اعلام می نماید.این رای ظرف بیست روز پس از ابلاغ قابل تجدید نظر خواهی در محاکم تجدید نظر استان تهران می باشد.پیر عباسی"
من با مشاهده ی حکم ظالمانه ی مذکور،این یادداشت کوتاه را زیر آن نوشتم:"همان گونه که پیش تر گفته بودم،این دادگاه را صالح ندانسته و رای آن را قبول ندارم.از دادگاه نظامی - امنیتی،انتظار چنین احکامی هست اما این چوب الف ،در مرحله ی نخست عدالت،در مرحله ی بعد متهم و در مرحله ی سوم،قاضی قربانی می شوند.به امید اصلاح."
پس از آن، آقای ستاری متن حکم را به من تحویل داد تا بخوانم.متن طولانی و در چند برگ انشا شده بود.آن را مطالعه کردم اما دریغ از یک امر مجرمانه که سزای آن 9سال حبس با 74 ضربه ی شلاق باشد؟!
بخشی از متن مذکور عبارت بود از؛
-مقاله ای از من تحت عنوان:این یک ماه ،شعر است یا شعور».مقاله ی مذکور در تاریخ یکشنبه17خردادماه 1388 یعنی 5روز پیش از برگزاری انتخابات ریاست جمهوری،تحریر شده بود که در وبلاگ پیام دانشجو منتشر شد.جرم من این بوده است که در این مقاله،حوادث پس از انتخابات را پیش بینی کرده و از آن به انقلاب نرم تعبیر کرده بودم.
-مصاحبه با نشریه ی کردی از کردستان عراق که سه شنبه 17 آذر ماه1388 انجام گرفته بود.در این مصاحبه من درباره ی ویژگی های یک جنبش مسالمت امیز حرف زده بودم و البته در آن تاکید شده بود که در یک جنبش مسالمت آمیز،ممکن است حرکت های مسلحانه مثل 21 و 22بهمن 1357 نیز به وجود بیاید.
و همینطور موارد دیگری که شامل صحبت از اولین نافرمانی مدنی که توسط ما و دوستانمان انجام شده بود و یا مقاله جنبش دانشجویی در مقابل فاشیسم تا دندان مسلح و یا گزارش از روز عاشورادر مصاحبه ای با صدای امریکا و ...
جالب این است که در هیچ یک از این مقاله ها،بیانیه ها و مصاحبه ها که همگی در وبلاگ پیام دانشجو درج گردیده،به کسی توهین نشده و به تبانی علیه امنیت کشور دعوت نگردیده است،اما همین آثار قلمی و گفتاری موجب شد تا دادگاه امنیتی،من را به 9سال حبس تعزیری و 74 ضربه شلاق محکوم کند.جالب تر این که،آقای احمدی نژاد اعلام کرده است که؛جمهوری اسلامی آزادترین کشور در دنیاست و زندانی سیاسی ندارد،این ها پلیس کشته اند؟!
من از همگان دعوت می کنم متن این مصاحبه ها ،مقاله ها و بیانیه ها را مطالعه و داوری کنند که آیا از طریق آن ها به کسی توهین شده یا دعوت به کشتن پلیس یا تخریب اموال عمومی یا اقدام به خشونت و اقداماتی علیه منافع ملی گردیده است؟!
من در انتخابات ریاست جمهوری سال1388 به دلیل این که می دانستم، عادلانه، آزاد، سالم و دموکراتیک نخواهد بود شرکت نکردم ولی پیشاپیش هم گفته بودم به رای کسانی که در این انتخابات به قصد تغییر بهتر به صندوق میاندازند احترام میگذارم، اما آنگاه که مشاهده کردم میلیون ها زن و مرد ایرانی در اعتراض به تقلب،و به صورت مسالمت آمیز به خیابان ها آمدند از حقوق قانونی آن ها پشتیبانی کردم.
من به عنوان سخنگوی«همبستگی برای دمکراسی و حقوق بشر در ایران»،«دبیر کل جبهه ی دموکراتیک ایران»و یک روزنامه نگار مستقل،از حقوق شهروندان ایرانی و جنبش سبز پشتیبانی کردم و به این کار خود افتخار می کنم.
گویا رژیم و دستگاه امنیتی اش از این بابت ناراضی بود که در 4 خرداد 1387 حبس 11 ساله ی (برخلاف اذعان این حکم اخر ، که مجموع حبس های گذشته در ان 9 سال میشود) من به پایان رسید و در کمین بودند تا پرونده ی دیگری برایم تشکیل داده و به زندان برگردانند.
فعالیت من در جنبش سبز،این بهانه را به دست کمین کنندگان داد.
از دیدگاه من،رژیم برنده ی این بازی نیست.
اگرچه اینک از میلیون ها دختر و پسر جوان در خیابان ها خبری نیست،اما جنبش سبز نمرده و نخواهد مرد.
این جنبش به خواسته های خود دست خواهد یافت و مبارزینی چون من را نیز فراموش نخواهد کرد.من به هم میهنان آگاه و شجاع خود می بالم و به وِیژه در آستانه ی 13 آبان و16آذر،به جنبش دانشجویی امیدوار هستم.
حبس های طولانی و ظالمانه،کسانی چون من را از پا در نخواهد آورد.
بیش ار 16 سال است که در کسوت روزنامه نگار و مبارز سیاسی با هرگونه ظلم.،فساد،تبعیض و بی عدالتی مبارزه می کنم و حدود 11سال است که زندانی این رژیم هستم.با این حکم اخیر،قرار است 9سال دیگر در زندان بمانم و عملا حبس ابدی باشم. زیرا پس از اتمام این حبس هم دوباره به کمین من خواهند نشست.
به اعضای خانواده ام گفته ام که اگر قرار است،همین مناسبات ظالمانه بر کشور حاکم باشد،زندان و بیرون از زندان تفاوتی نخواهد داشت.برای رسیدن به دموکراسی،حقوق بشر و سکولاریزم می بایست هزینه داد.
البته رژیم با این اقدامات خشن و ضد حقوق بشری،مواجهه ی دموکراسی خواهی با دیکتاتوری نظامی-امنیتی را جدی تر و سرنوشت ساز خواهد کرد.
تصمیم گیران نظامی-امنیتی،کشور را به پرتگاه برده اند.
اگرچه آقایان خامنه ای و احمدی نژاد،سخنگویان رسمی این ساختار هستند که آقای خامنه ای با مواضع متصلب،غیر دموکراتیک و فرقه گرایانه مانع از حضور شخصیت ها و تشکل های ملی و خیرخواهانه در صحنه ی سیاسی-اجتماعی می شود و احمدی نژاد با مواضع ماجراجویانه و غیر مسئولانه،جهان را علیه ایران تحریک و بسیج می نماید،ولی تصمیم سازان پشت صحنه،کشور را به پرتگاه کشانده اند.
اکثریت ملت ایران از حوزه ی مشارکت و تصمیم گیری ملی بیرون رانده شده و اقلیتی حاکم شده اند با ویژگی قدرت طلبی،جرم اندیشی،فرقه گرایی و خشونت طلبی.
هرکس در موافقت با نظرات و منافع اقلیت حاکم،سخنی بگوید به صورت افراطی و تصنعی مورد تجلیل دستگاه های تبلیغی حاکمیت قرار می گیرد اما به محض ابراز کم ترین نظر انتقادی،به فتنه گر،میکروب سیاسی ، وطن فروش و عامل بیگانه متهم می شود.
اقلیت حاکم که خشونت،جهالت و قدرت طلبی،از ویژگی های اصلی او است،هیچ صدای مخالفی را بر نمی تابد.این تنگ نظری و انحصار طلبی فرقه ای و میلیتاریستی،حتی کسانی چون هاشمی رفسنجانی،رییس خبرگان رهبری را تحمل نمی کند تا چه رسد به منتقدان و مخافینی چون مراجع تقلید،رهبران جنبش سبز،هنرمندان،اساتید دانشگاه ها و احزاب و تشکل های صنفی،دانشجویی،کارگری،زنان،اقوام و فرهنگیان.
از همه بدتر،بی تدبیری دولت حاکم،بلند پروازی های هسته ای رژیم،ماجراجویی های احمدی نژاد و سیاست های غیر کارشناسی تحت عنوان«حذف یارانه ها»شرایط اقتصادی کشور را بحرانی کرده است.تحریم های اقتصادی ناشی از سیاست های ناصحیح رژیم مزید بر علت شده و اقلیت حاکم،ملک و ملت را در آستانه ی فقر،گرسنگی تا جنگ و نابودی قرار داده است.
تاسف انگیز تر از هر چیز،مسئولیت نا پذیری حاکمیت در مقابل کشور و ملت است.گویا کشور را به اشغال و مردم را به گروگان گرفته اند! از خود نمی پرسند،ادامه ی سیاست های کنونی و اقدامات ماجراجویانه و مقابله با جامعه ی جهانی، ممکن است چه خسارت های غیر قابل جبرانی بر یک کشور تاریخی و 70 میلیونی تحمیل کند.
هرگاه کسی در این زمینه ها چیزی بگوید یا بنویسد از سوی دستگاه نظامی-امنیتی به اقدام علیه امنیت ملی و فتنه گری محکوم و زندانی می شود.
اما هیچ کس اجازه ندارد از دستگاه حاکم و شخص خامنه ای پرسش نماید که کشور را به کدام سو می کشانید؟ چرا باید تصمیم گیران اصلی در کشور، نیروهای نظامی-امنیتی باشند و چرا باید، شهروندان بی رحمانه سرکوب شوند؟
حکومت در شرایطی آماده ی اجرای قانون کارشناسی نشده ی «حذف یارانه ها» است و در شرایطی کشور را به انزوا کشانیده است که اکثریت مردم ناراضی هستند.
بازاریان که ناراضی هستند و حکومت تصمیم دارد از راه تهدید و فتنه گر اقتصادی قلمدادکردن و بگیر و ببند،شهروندان را وادار به پرداخت مالیات و اجرای قوانین اقتصادی ظالمانه نماید.
حکومتی که در هیچ زمینه به ویژه امور مالی،شفاف و پاسخگو نیست،تلاش می کند با توسل به تهدید و زور،شهروندان و اصناف را وادار به تمکین در مقابل تصمیم های اقتصادی خود نماید؛با صدور احکام سنگین زندان برای شهروندان،در صدد ایجاد وحشت در بین تشکل ها و فعالان حقوق بشری، صنفی و سیاسی اند.
در حالیکه حکومت خود را دینی و علوی معرفی می کند،اما عملا بر خلاف آیین مذهبی حکم می راند که محاکم قضایی آن ها ،به ویژه دادگاه های انقلاب نمونه های بارز این بی عدالتی ها است.
شگفتی من از این جهت است که اقلیت نظامی –امنیتی و حاکم چگونه قرار است همزمان، مقابله با جهان و سرکوب مخالفین داخلی را به پیش ببرد؟!
اگر اندکی درایت و دور اندیشی در ساحت دستگاه حاکم بود،می بایست پیش از تصمیم به مقابله با جهان و نیز اجرای قوانین کارشناسی نشده و بلند پروازانه ی اقتصادی،حداقل از شدت سیاست مشت آهنین در برخورد با مخالفین و منتقدین داخلی می کاست.
نگرانی عمیق من نه از جهت حکم ظالمانه ی زندان و ظلم مضاعف علیه مادر پیر و همسر و فرزندان مظلوم و ستمدیده ام وبرادارانم است،بلکه به این دلیل است که حاکمیت غیر پاسخگوی نظامی-امنیتی و دیکتاتوری خشن، جزم اندیش، کوتاه اندیش، منفعت گرا و فرقه گرا،مردم ایران را به پرتگاه فقر،گرسنگی و جنگ به پیش می برد.
از شخصیت ها،نخبگان،احزاب و تشکل های مسئول، مردمی، ملی، وطن پرست و آگاه درخواست می کنم در مقابل بی مسئولیتی و ماجراجویی های اقلیت حاکم سکوت نکرده و چون امیرانتظام، ملکی، ستوده، کروبی، رهنورد، موسوی، دستغیب، خاتمی، هاشمی رفسنجانی، صانعی و سایر ایران دوستان،خطرات ناشی از سیاست های ماجراجویانه ی اقلیت حاکم را افشا نمایند.
ما زندانیان سیاسی جنبش سبز که همان جنبش دموکراسی خواهی و حقوق بشری است، از این که زندگی خود را در پشت میله های زندان سپری می کنیم،واهمه ای نداریم.اما در مورد سرنوشت ملت و کشور به شدت نگران هستیم.و ما خود را با وجود ارمان های حداقل در این جنبش سبز می بینیم.
اقلیت نظامی-امنیتی حاکم تلاش می کند از راه تهدید منتقدین و مخالفین اقتصادی-اجتماعی،همگان را به سکوت و تمکین وا بدارد.
اما تجربه ی تاریخی-اجتماعی ملت های زیر سلطه ی دیکتاتوری نشان داده است،سرکوب و تهدید،کارایی نداشته و پیروزی و سرافرازی با ملت ها است.
امروز در حالی دستگاه امنیتی-قضایی رژیم جمهوری اسلامی،پاسخ قلم را با شلاق و پاسخ گفتار را با زندان می دهد که برخوردهای خشونت آمیز حکومت با شهروندان، آستانه ی عمل مردم را به انتها رسانده و هیچ امکانی برای مصالحه یا آشتی ملی به جا نگذاشته است.
حشمت الله طبرزدی
زندان رجایی شهر/مهرماه/1389
حشمت الله طبرزدی
http://www.hrana-iran.com/685/1389-01-27-05-27-21/4694-1.html
خبرگزاری هرانا - حشمت الله طبرزدی، فعال سیاسی که از سوی دادگاه انقلاب با حکمی مبنی بر نه سال و هفتاد و چهار ضربه شلاق مواجه شده است، در اعتراض به شرایط نامساعد اجتماعی کشور عموما و حکم غیرانسانی خود خصوصا، یادداشتی را از درون زندان رجایی شهر کرج نگاشته است.
متن یادداشت مذکور که در اختیار خبرگزاری هرانا قرار گرفته است به شرح زیر است:
مهرماه در حالی که به رسم همیشگی دو سرباز با دو دستبند در دستان چپ و راستم،از زندان رجایی شهر من را به دفتر شعبه ی 26 دادگاه انقلاب بردند، آقای ستاری رییس دفتر دادگاه متنی را پیش روی من گذاشت تا زیر آن بنویسم که در این تاریخ،رای دادگاه به من ابلاغ شد. البته ایشان اصرار داشت که حتما چیزی بنویسم که او انشا می کند، ولی این روش من نیست. حکم مربوطه به این شرح مکتوب شده بود: "مواد 500 و514 و610 و618 قانون مجازات اسلامی حکم بر محکومیت متهم به تحمل یک سال حبس تعزیری با احتساب ایام بازداشت قبلی به جهت فعالیت تبلیغی علیه نظام جمهور اسلامی ایران و دو سال حبس تعزیری به جهت توهین به مقام معظم رهبری و پنج سال حبس تعزیری به جهت اجتماع و تبانی به قصد ارتکاب جرایم علیه امنیت کشور و یک سال حبس تعزیری و تحمل 74 ضربه شلاق تعزیری به اتهام اخلال در نظم عمومی از طریق شرکت در تجمعات غیر قانونی که تصویر آن ضمیمه پرونده می باشد صادر و اعلام می نماید.این رای ظرف بیست روز پس از ابلاغ قابل تجدید نظر خواهی در محاکم تجدید نظر استان تهران می باشد.پیر عباسی"
من با مشاهده ی حکم ظالمانه ی مذکور،این یادداشت کوتاه را زیر آن نوشتم:"همان گونه که پیش تر گفته بودم،این دادگاه را صالح ندانسته و رای آن را قبول ندارم.از دادگاه نظامی - امنیتی،انتظار چنین احکامی هست اما این چوب الف ،در مرحله ی نخست عدالت،در مرحله ی بعد متهم و در مرحله ی سوم،قاضی قربانی می شوند.به امید اصلاح."
پس از آن، آقای ستاری متن حکم را به من تحویل داد تا بخوانم.متن طولانی و در چند برگ انشا شده بود.آن را مطالعه کردم اما دریغ از یک امر مجرمانه که سزای آن 9سال حبس با 74 ضربه ی شلاق باشد؟!
بخشی از متن مذکور عبارت بود از؛
-مقاله ای از من تحت عنوان:این یک ماه ،شعر است یا شعور».مقاله ی مذکور در تاریخ یکشنبه17خردادماه 1388 یعنی 5روز پیش از برگزاری انتخابات ریاست جمهوری،تحریر شده بود که در وبلاگ پیام دانشجو منتشر شد.جرم من این بوده است که در این مقاله،حوادث پس از انتخابات را پیش بینی کرده و از آن به انقلاب نرم تعبیر کرده بودم.
-مصاحبه با نشریه ی کردی از کردستان عراق که سه شنبه 17 آذر ماه1388 انجام گرفته بود.در این مصاحبه من درباره ی ویژگی های یک جنبش مسالمت امیز حرف زده بودم و البته در آن تاکید شده بود که در یک جنبش مسالمت آمیز،ممکن است حرکت های مسلحانه مثل 21 و 22بهمن 1357 نیز به وجود بیاید.
و همینطور موارد دیگری که شامل صحبت از اولین نافرمانی مدنی که توسط ما و دوستانمان انجام شده بود و یا مقاله جنبش دانشجویی در مقابل فاشیسم تا دندان مسلح و یا گزارش از روز عاشورادر مصاحبه ای با صدای امریکا و ...
جالب این است که در هیچ یک از این مقاله ها،بیانیه ها و مصاحبه ها که همگی در وبلاگ پیام دانشجو درج گردیده،به کسی توهین نشده و به تبانی علیه امنیت کشور دعوت نگردیده است،اما همین آثار قلمی و گفتاری موجب شد تا دادگاه امنیتی،من را به 9سال حبس تعزیری و 74 ضربه شلاق محکوم کند.جالب تر این که،آقای احمدی نژاد اعلام کرده است که؛جمهوری اسلامی آزادترین کشور در دنیاست و زندانی سیاسی ندارد،این ها پلیس کشته اند؟!
من از همگان دعوت می کنم متن این مصاحبه ها ،مقاله ها و بیانیه ها را مطالعه و داوری کنند که آیا از طریق آن ها به کسی توهین شده یا دعوت به کشتن پلیس یا تخریب اموال عمومی یا اقدام به خشونت و اقداماتی علیه منافع ملی گردیده است؟!
من در انتخابات ریاست جمهوری سال1388 به دلیل این که می دانستم، عادلانه، آزاد، سالم و دموکراتیک نخواهد بود شرکت نکردم ولی پیشاپیش هم گفته بودم به رای کسانی که در این انتخابات به قصد تغییر بهتر به صندوق میاندازند احترام میگذارم، اما آنگاه که مشاهده کردم میلیون ها زن و مرد ایرانی در اعتراض به تقلب،و به صورت مسالمت آمیز به خیابان ها آمدند از حقوق قانونی آن ها پشتیبانی کردم.
من به عنوان سخنگوی«همبستگی برای دمکراسی و حقوق بشر در ایران»،«دبیر کل جبهه ی دموکراتیک ایران»و یک روزنامه نگار مستقل،از حقوق شهروندان ایرانی و جنبش سبز پشتیبانی کردم و به این کار خود افتخار می کنم.
گویا رژیم و دستگاه امنیتی اش از این بابت ناراضی بود که در 4 خرداد 1387 حبس 11 ساله ی (برخلاف اذعان این حکم اخر ، که مجموع حبس های گذشته در ان 9 سال میشود) من به پایان رسید و در کمین بودند تا پرونده ی دیگری برایم تشکیل داده و به زندان برگردانند.
فعالیت من در جنبش سبز،این بهانه را به دست کمین کنندگان داد.
از دیدگاه من،رژیم برنده ی این بازی نیست.
اگرچه اینک از میلیون ها دختر و پسر جوان در خیابان ها خبری نیست،اما جنبش سبز نمرده و نخواهد مرد.
این جنبش به خواسته های خود دست خواهد یافت و مبارزینی چون من را نیز فراموش نخواهد کرد.من به هم میهنان آگاه و شجاع خود می بالم و به وِیژه در آستانه ی 13 آبان و16آذر،به جنبش دانشجویی امیدوار هستم.
حبس های طولانی و ظالمانه،کسانی چون من را از پا در نخواهد آورد.
بیش ار 16 سال است که در کسوت روزنامه نگار و مبارز سیاسی با هرگونه ظلم.،فساد،تبعیض و بی عدالتی مبارزه می کنم و حدود 11سال است که زندانی این رژیم هستم.با این حکم اخیر،قرار است 9سال دیگر در زندان بمانم و عملا حبس ابدی باشم. زیرا پس از اتمام این حبس هم دوباره به کمین من خواهند نشست.
به اعضای خانواده ام گفته ام که اگر قرار است،همین مناسبات ظالمانه بر کشور حاکم باشد،زندان و بیرون از زندان تفاوتی نخواهد داشت.برای رسیدن به دموکراسی،حقوق بشر و سکولاریزم می بایست هزینه داد.
البته رژیم با این اقدامات خشن و ضد حقوق بشری،مواجهه ی دموکراسی خواهی با دیکتاتوری نظامی-امنیتی را جدی تر و سرنوشت ساز خواهد کرد.
تصمیم گیران نظامی-امنیتی،کشور را به پرتگاه برده اند.
اگرچه آقایان خامنه ای و احمدی نژاد،سخنگویان رسمی این ساختار هستند که آقای خامنه ای با مواضع متصلب،غیر دموکراتیک و فرقه گرایانه مانع از حضور شخصیت ها و تشکل های ملی و خیرخواهانه در صحنه ی سیاسی-اجتماعی می شود و احمدی نژاد با مواضع ماجراجویانه و غیر مسئولانه،جهان را علیه ایران تحریک و بسیج می نماید،ولی تصمیم سازان پشت صحنه،کشور را به پرتگاه کشانده اند.
اکثریت ملت ایران از حوزه ی مشارکت و تصمیم گیری ملی بیرون رانده شده و اقلیتی حاکم شده اند با ویژگی قدرت طلبی،جرم اندیشی،فرقه گرایی و خشونت طلبی.
هرکس در موافقت با نظرات و منافع اقلیت حاکم،سخنی بگوید به صورت افراطی و تصنعی مورد تجلیل دستگاه های تبلیغی حاکمیت قرار می گیرد اما به محض ابراز کم ترین نظر انتقادی،به فتنه گر،میکروب سیاسی ، وطن فروش و عامل بیگانه متهم می شود.
اقلیت حاکم که خشونت،جهالت و قدرت طلبی،از ویژگی های اصلی او است،هیچ صدای مخالفی را بر نمی تابد.این تنگ نظری و انحصار طلبی فرقه ای و میلیتاریستی،حتی کسانی چون هاشمی رفسنجانی،رییس خبرگان رهبری را تحمل نمی کند تا چه رسد به منتقدان و مخافینی چون مراجع تقلید،رهبران جنبش سبز،هنرمندان،اساتید دانشگاه ها و احزاب و تشکل های صنفی،دانشجویی،کارگری،زنان،اقوام و فرهنگیان.
از همه بدتر،بی تدبیری دولت حاکم،بلند پروازی های هسته ای رژیم،ماجراجویی های احمدی نژاد و سیاست های غیر کارشناسی تحت عنوان«حذف یارانه ها»شرایط اقتصادی کشور را بحرانی کرده است.تحریم های اقتصادی ناشی از سیاست های ناصحیح رژیم مزید بر علت شده و اقلیت حاکم،ملک و ملت را در آستانه ی فقر،گرسنگی تا جنگ و نابودی قرار داده است.
تاسف انگیز تر از هر چیز،مسئولیت نا پذیری حاکمیت در مقابل کشور و ملت است.گویا کشور را به اشغال و مردم را به گروگان گرفته اند! از خود نمی پرسند،ادامه ی سیاست های کنونی و اقدامات ماجراجویانه و مقابله با جامعه ی جهانی، ممکن است چه خسارت های غیر قابل جبرانی بر یک کشور تاریخی و 70 میلیونی تحمیل کند.
هرگاه کسی در این زمینه ها چیزی بگوید یا بنویسد از سوی دستگاه نظامی-امنیتی به اقدام علیه امنیت ملی و فتنه گری محکوم و زندانی می شود.
اما هیچ کس اجازه ندارد از دستگاه حاکم و شخص خامنه ای پرسش نماید که کشور را به کدام سو می کشانید؟ چرا باید تصمیم گیران اصلی در کشور، نیروهای نظامی-امنیتی باشند و چرا باید، شهروندان بی رحمانه سرکوب شوند؟
حکومت در شرایطی آماده ی اجرای قانون کارشناسی نشده ی «حذف یارانه ها» است و در شرایطی کشور را به انزوا کشانیده است که اکثریت مردم ناراضی هستند.
بازاریان که ناراضی هستند و حکومت تصمیم دارد از راه تهدید و فتنه گر اقتصادی قلمدادکردن و بگیر و ببند،شهروندان را وادار به پرداخت مالیات و اجرای قوانین اقتصادی ظالمانه نماید.
حکومتی که در هیچ زمینه به ویژه امور مالی،شفاف و پاسخگو نیست،تلاش می کند با توسل به تهدید و زور،شهروندان و اصناف را وادار به تمکین در مقابل تصمیم های اقتصادی خود نماید؛با صدور احکام سنگین زندان برای شهروندان،در صدد ایجاد وحشت در بین تشکل ها و فعالان حقوق بشری، صنفی و سیاسی اند.
در حالیکه حکومت خود را دینی و علوی معرفی می کند،اما عملا بر خلاف آیین مذهبی حکم می راند که محاکم قضایی آن ها ،به ویژه دادگاه های انقلاب نمونه های بارز این بی عدالتی ها است.
شگفتی من از این جهت است که اقلیت نظامی –امنیتی و حاکم چگونه قرار است همزمان، مقابله با جهان و سرکوب مخالفین داخلی را به پیش ببرد؟!
اگر اندکی درایت و دور اندیشی در ساحت دستگاه حاکم بود،می بایست پیش از تصمیم به مقابله با جهان و نیز اجرای قوانین کارشناسی نشده و بلند پروازانه ی اقتصادی،حداقل از شدت سیاست مشت آهنین در برخورد با مخالفین و منتقدین داخلی می کاست.
نگرانی عمیق من نه از جهت حکم ظالمانه ی زندان و ظلم مضاعف علیه مادر پیر و همسر و فرزندان مظلوم و ستمدیده ام وبرادارانم است،بلکه به این دلیل است که حاکمیت غیر پاسخگوی نظامی-امنیتی و دیکتاتوری خشن، جزم اندیش، کوتاه اندیش، منفعت گرا و فرقه گرا،مردم ایران را به پرتگاه فقر،گرسنگی و جنگ به پیش می برد.
از شخصیت ها،نخبگان،احزاب و تشکل های مسئول، مردمی، ملی، وطن پرست و آگاه درخواست می کنم در مقابل بی مسئولیتی و ماجراجویی های اقلیت حاکم سکوت نکرده و چون امیرانتظام، ملکی، ستوده، کروبی، رهنورد، موسوی، دستغیب، خاتمی، هاشمی رفسنجانی، صانعی و سایر ایران دوستان،خطرات ناشی از سیاست های ماجراجویانه ی اقلیت حاکم را افشا نمایند.
ما زندانیان سیاسی جنبش سبز که همان جنبش دموکراسی خواهی و حقوق بشری است، از این که زندگی خود را در پشت میله های زندان سپری می کنیم،واهمه ای نداریم.اما در مورد سرنوشت ملت و کشور به شدت نگران هستیم.و ما خود را با وجود ارمان های حداقل در این جنبش سبز می بینیم.
اقلیت نظامی-امنیتی حاکم تلاش می کند از راه تهدید منتقدین و مخالفین اقتصادی-اجتماعی،همگان را به سکوت و تمکین وا بدارد.
اما تجربه ی تاریخی-اجتماعی ملت های زیر سلطه ی دیکتاتوری نشان داده است،سرکوب و تهدید،کارایی نداشته و پیروزی و سرافرازی با ملت ها است.
امروز در حالی دستگاه امنیتی-قضایی رژیم جمهوری اسلامی،پاسخ قلم را با شلاق و پاسخ گفتار را با زندان می دهد که برخوردهای خشونت آمیز حکومت با شهروندان، آستانه ی عمل مردم را به انتها رسانده و هیچ امکانی برای مصالحه یا آشتی ملی به جا نگذاشته است.
حشمت الله طبرزدی
زندان رجایی شهر/مهرماه/1389
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر