پنجشنبه، مهر ۱۵، ۱۳۸۹

مادر حسین رونقی: پسرم را به زور و تهدید وادار به امضای حکم دادگاه کردند

برای ويديو مادر حسين رونقی اينجا را کليک کنيد


مادر حسین رونقی: پسرم را به زور و تهدید وادار به امضای حکم دادگاه کردند
http://www.hrana-iran.com/2/00/4402-1.html
چهارشنبه 14 مهر 1389 ساعت 16:50 |

خبرگزاری هرانا - حسین رونقی ملکی، وبلاگ نویس و فعال حقوق بشر به تازگی به صورت شفاهی از سوی شعبه 26 دادگاه انقلاب به 15 سال حبس تعزیری محکوم شده است.

مادر این زندانی سیاسی در گفتگو با گزارشگر هرانا به شرح برگزاری غیر قانونی دادگاه وی اشاره میکند و می گوید فرزندش را به زور مجبور به امضای حکم صادره کردند و آن را به روئیت متهم در نیاوردند.

متن این گفتگو به شرح زیر است:

خانم موسوی روز گذشته خبری در خصوص صدور حکم 15 سال حبس برای آقای حسین رونقی در وب سایت های خبری منتشر شد آیا این خبر صحت دارد؟

بله خود حسین به من گفت. برگه ی حکم را گذاشتند روبه رویش و بدون اینکه نشان بدهند که چه چیزی در حکم نوشته شده به زور از ایشان امضا گرفتند، دیروز هم من و وکیلش برای صحت این موضوع به دادگاه رفتیم. این حکم هنوز به وکیل پرونده ابلاغ نشده است.

آیا مراجعه شما به دادگاه انقلاب نتیجه ای داشت ؟

نخیر به ما جواب درستی ندادند من هم دوباره مجبور شدم از تهران برگردم، به وکیلش آقای دادخواه گفتند که شنبه مجددا مراجعه کند.

با توجه به طولانی شدن مدت بازداشت چرا برای ایشان قرار وثیقه صادر نشده است ؟

در تاریخ 25 مرداد به ما گفتند وثیقه بگذارید ما هم اقدام کردیم و 300 میلیون تومان هم وثیقه گذاشتیم و به ما اعلام شد که ایشان دو روز دیگر یعنی 27 مرداد آزاد می شوند و ما هم برای استقبال از ایشان مقابل زندان اوین منتظر آزادی اش بودیم. آن روز خیلی ها را آزاد کردند ولی از آزادی حسین جلوگیری کردند.

با پیگیری هایی که کردیم مجددا به ما گفتند 27 شهریور آزاد خواهد شد که باز هم ما مراجعه کردیم ولی آزادش نکردند و گفتند 4مهر آزادش می کنیم که باز هم دروغ بود.

از طرفی بر اساس خبری که تلفنی حسین به من داده بود روز یکشنبه 11 مهر ماه به دادگاه انقلاب مراجعه کردیم تا بعداز ظهر منتظر ماندم تا اینکه یک نفر از من خواست که به طبقه بالای ساختمان مراجعه کنم، طبقه بالا که رفتم فردی به نام ستاری اونجا بود و آقای پیرعباسی حضور نداشت.

گفتم آقای ستاری چی شده گفت چرا شما الان آمدی حسین الان اینجا بود و رفت من هم گفتم که من از صبح اینجا هستم چرا به من یا وکیلش خبر ندادید و به من گفتند که به وکیلش زنگ زدیم ایشان نیامدند و گفت حتی حسین هم زنگ زده به وکیلش

عکس العمل شما در برابر گفته های آقای ستاری چه بود؟

من می دانستم که همه اش دروغ هست. با آقای دادخواه هم تماس گرفتم ایشان تماس دادگاه انقلاب را تکذیب کردند و گفتند که از این موضوع اطلاعی ندارند.

بعد به حکمی که به صورت شفاهی بود اعتراض کردم که به من گفت حکم پسر شما اعدام بوده و از من خواست که وکیل حسین را عزل کنم و از آذربایجان یک وکیل اختیار کنم.

این آقای ستاری همیشه با یک بهانه ای ما را از سر خودش باز میکنه، فقط منتظر هست ما یک چیزی بگیم و ما را رد کند گفتم آقای ستاری من پسرم را 4 ماه است که ندیدم ، بعد گفتند که هنوز حکمی برای ایشون صادر نشده

حسین دقیقا چه زمانی به شما از محکومیتش اطلاع داد؟

بعد از ظهر همان روز حسین با من تماس گرفت و گریه می کرد گفت که همین آقای ستاری به زور و تهدید از من امضا گرفت و گفت که به 15 سال حبس محکوم شدم .

سری قبل، 15 شهریور ماه هم که برده بودنش دادگاه کتکش زدند. به آقای پیر عباسی شکایت کردیم ایشان گفتند که خوب کاری کردند و اصلا خود من گفتم که حسین را بزنند. مادر خانم نظر آهاری هم که آنجا بود شاهد این گفته های قاضی هست. آن روز دو دقیقه هم اجازه ندادند من حرف بزنم.

خانم موسوی، از آخرین باری که موفق به ملاقات پسرتان شدید چقدر زمان می گذرد؟

حسین را تیر ماه ملاقات کردیم. پسر من 300 روز است که در انفرادی ست. به تازگی گفتند که منتقلش کردیم به بند3 ولی دروغ می گویند من می دانم که هنوز در بند سپاه هست حسین تا حالا چند بار نامه نوشته به دادستانی ولی آنجا اجازه نمی دهند که نامه اش را به دادستانی بدهد.

دیروز به دادگاه مجددا مراجعه کردیم آقای ستاری حضور نداشتند آقای پیر عباسی هم گفتن بیمارستان هست و به آقای دادخواه هم اجازه خوندن حکم را ندادند

با توجه به اینکه اکنون مدت هاست که حسین نتوانسته به دانشگاه محل تحصیلش برود، آیا از سوی دانشگاه وضعیت ایشان پیگیری شده ؟

نخیر هیچ پیگیری صورت نگرفته فقط یکبار با ما تماس گرفتند آن هم بابت شهریه ترم آخر دانشگاه بود که از ما پول می خواستند. بعد از این همه مدت که حسین دانشگاه نرفته و همه می دانند که زندان است آن ها پول از ما می خواهند...

در پایان مصاحبه خانم موسوی شعری به زبان ترکی و فارسی قرائت کردند و ابراز امیدواری کردند که دیگران با شنیدن این شعر با مصائب مادر یک زندانی بیشتر آشنا می شوند.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

بايگانی وبلاگ