خسرو باقرپور: ساعت هنوز رویِ هفت عصر خوابیده ست...
http://iranscope.blogspot.com/2016/03/blog-post_36.html
http://iranscope.blogspot.com/2016/03/blog-post_36.html
آنقدر به تو نزدیک شدم؛
که خودم را گم کردم.
این کودکان که از من آویخته اند؛
زار می گریند:
تشنگی
گرسنگی
زندگی
و من همچنان به تو خیره ام!
به چیزی که پُشتِ آن چیزی نیست.
خوابم نمی برد!
اتاقم بی هیچ ملاحظه ای پُر نور و روشن است!
خورشیدِ نابگاه!
می بینی؟
امروز؛ چونان یازده ماهِ پیش؛
ساعت هنوز رویِ هفتِ عصر خوابیده ست
ساعت هماره روی هفتِ عصر خواهد ماند.
اسن. میانه ی اسفند 1394
که خودم را گم کردم.
این کودکان که از من آویخته اند؛
زار می گریند:
تشنگی
گرسنگی
زندگی
و من همچنان به تو خیره ام!
به چیزی که پُشتِ آن چیزی نیست.
خوابم نمی برد!
اتاقم بی هیچ ملاحظه ای پُر نور و روشن است!
خورشیدِ نابگاه!
می بینی؟
امروز؛ چونان یازده ماهِ پیش؛
ساعت هنوز رویِ هفتِ عصر خوابیده ست
ساعت هماره روی هفتِ عصر خواهد ماند.
اسن. میانه ی اسفند 1394
منبع:
----------------------
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر