اتابکی: از پیشه وری جوان تا پیشه وری پیر
http://iranscope.blogspot.com/2016/03/blog-post_9.html
تورج اتابکی (پژوهشکده بین المللی تاریخ اجتماعی، آمستردام) – در سپهر اندیشه و سیاست کم نیستند اندیشمندان و سیاست ورزانی که آرا و عقایدشان با گذر زمان دستخوش دگرگونی شد و در کهنسالی به درکی از خود و جهانشان رسیدند که در جوانی شاید تصور آن نیز محتمل نبود. در باور رایج اما این دگرگونی امری طبیعی و برخاسته از تجربه و به محک خوردن عقاید آدمی با رویداد های سخت زمینی است. چنین داوریی شاید در وجه عامش درست باشد، اما همیشه استثنا هایی هم می توان یافت که در آن آرای انسانی به دلایلی دیگر، ونه لزوما تجربه، دگرگون شده است. تاریخ معاصر اندیشه و سیاست در جهان ما، نمونه های فروانی از این دگرگونی و نه تحول و شاید دگردیسی به یاد دارد. در تاریخ معاصر ایران هم نمونه ها کم نیستند: آن چه که سبب دگردیسی تقی زاده سوسیال دمکرات جوان به تقی زاده محافظه کار در میانسالی و کهنسالی شد، چه بود؟ چرا دیگرانی که با او جوانی را پشت سر گذاشتند، چنین فرجامی نیافتند؟ نمونه ها و پرسش هایی از این دست را در بررسی کارنامه بسیاری از اهل قلم و سیاست، در تاریخ ایران و جهان می توان یافت. به داوری این قلم، در واکاوی کارنامهی پیشه وری نیز با دو پیشهوری روبروییم: پیشهوری جوان و پیشه وری پیر. در این نوشته کوتاه با مروری به کارنامه هر دو پیشه وری، خوانشم را از دلایل این به باور من دگردیسی با خواننده در میان خواهم گذاشت.
کارنامه ی پیشه وری جوان، یا آنگونه که در جواني می خوانندش، میر جعفر جواد زاده، را با کودکیش در باکو می شناسیم. پنج ساله بود که همراه پدرش که در پی یافتن کار بود، به سال ۱۲۸۴ خورشیدی، یعنی همان سالی که روسیه در شکست از ژاپن شاهد نخستین انقلابش در قرن بیستم شد، راهی باکو شد. مدرسه را در باکو تمام کرد و همان جا بود که در هییت روزنامه نگار، نخستین نوشته هایش را در روزنامه «آچیق سوز» چاپ کرد، البته به ترکی آذربایجانی. «آچیق سوز» روزنامه مساواتیان باکو بود که در میان آنها ایرانیان با نام محمد امین رسول زاده بیشتر آشنایند. محمد امین رسول زاده که از پی انقلاب مشروطه روزنامه «ایران نو» را در تهران منتشر می کرد. روزنامه ای که ناشر اندیشه های سوسیال دمکراتیک بود.
با فروپاشی امپراتوری تزاری و قدرت یابی مساواتیان در باکو و گردش به راستشان که در شعار: «اسلامگرایی، ترک گرایی و تجدد گرایی» متبلور بود، زمینه برای استقلال سرزمین های شمال رود ارس، سرزمین های که گرجیان و ارمنیان و مسلمانان در آن بود وباش داشتند، بیش از پیش فراهم شد که پس از تحولاتی بسیار که مرورش فرصتی دیگر می خواهد، سرانجام مساواتیان در خرداد ۱۲۹۷ جمهوری مستقل خود را با نام جمهوری آذربایجان برپا کردند. اما از ماه ها پیش ترک گرایی مساواتیان، بسیاری از ایرانیان دمکرات و ترک زبان ساکن باکو و از جمله پیشه وری را برآن داشت تا در راستای پاسداری از تمامیت سرزمینی ایران و نگران از«چشم دوختن مساواتیان به ایران» به انتشار روزنامه ای برخیزند. حاصل این تلاش انتشار روزنامه «آذربایجان جزو لاینفک ایران» بود که به سردبیری میرزا عبدالله عبدالله زاده در بهمن سال ۱۲۹۶ در باکو منتشر شد. (دوره کامل این روزنامه را سال ها پیش در باکو یافتم و به آقای رحیم رئیس نیا سپردم که به همت ایشان و انتشارت پردیس دانش اینک در دسترس است.)
همکاری پیشه وری، که عضو کمیته باکوی حزب دمکرات ایران بود با «آذربایجان جزو لاینفک ایران» که خود را «اورگان کمیته فرقه بادکوبه فرقه دمکرات ایران» می خواند تا پایان زندگی کوتاه این روزنامه (فروردین ۱۲۹۷) ادامه داشت. از آن پس و از پی محدودیت فعالیت کمیته ی بادکوبه فرقه دمکرات، نشان پیشه وری را در فرقه عدالت داریم و نوشتههایش در «حریت» که سردبیریش را به عهده داشت، و نیز دیگر نشریه های منتسب به فرقه عدالت ایران.
سر مقاله های پیشه وری در این نشریه ها معمولا با انتقاد از سیاست دولت ایران اغاز میشود و به نیاز کشور به اصلاحات اجتماعی می رسد. او ایرانیان را «ملتی با تاریخ و هویت یگانه » می خواند که «علی رِغم فراز و نشیب ها در گذشته و پذیرش بسیاری از ادیان و مذاهب، کم و بیش توانسته اند فرهنگ و سنن شش هزار ساله خود را نگاه دارند».
دگرگونی هایی که ایران پس از جنگ اول جهانی تجربه میکرد و از جمله و بویژه جنبش جنگلیان در شمال ایران، سبب شد تا پیشه وری شولای کنشگری سیاسی به تن کند و به عنوان عضو فرقه عدالت راهی ایران شود. در دولت اول جمهوری نادیرپایی که حاصل همکاری کوچک خان و یارانش با کمونیست ها بود و نام «جمهوری سوسیالیستی ایران» را بر خود داشت، پیشه وری کمیسر و یا وزیر امور خارجه بود و در دولت دوم این جمهوری، کمیسر امور داخله. همزمان پیشه وری در ادامه حرفه اش به عنوان روزنامه نگار، سردبیری روزنامه «کمونیست» را نیز که در رشت منتشر میشد، به عهده داشت. حال دیگر با پیشه وری کمونیست روبروییم که در شهریور ۱۲۹۹، در کنگره معروف «رنجبران شرق» که در باکو بر پا شده بود شرکت میکند و سرنوشت سیاسی خود را با انترناسونال سوم گره می زند.
از پی پیدایش انتر ناسونال سوم به تاریخ مارس ۱۹۱۹ (اسفند ۱۲۹۷) و در جریان کنگره دوم آن ( ژوییه – اوت / ۱۹۲۰تیر- مرداد ۱۲۹۹) بود که تروتسکی از رهبران بلشویک، طرحی را به این کنگره ارایه داد که به نام «اعلامیه بیست ویک ماده ای» در کنگره به بحث گذاشته شد. در این طرح که سرانجام به رای نمایندگان احزاب کمونیست شرکت کننده در کنگره گذاشته شد، از جمله آمده بود که «پیش شرط عضویت در انترناسیونال سوم، دفاع بدون قید وشرط از اتحاد شوروی» است. هر چند بودند احزاب کمونیستی که با این طرح به مخالفت برخاستند و راه خود را از انترناسیونال سوم جدا کردند، اما بخش بزرگی از احزاب کمونیست جهان ان زمان و بویژه پس از شکست انقلاب آلمان (۱۹۱۸ – ۱۹۲۳ / ۱۲۹۷ -۱۳۰۲) که به تقویت جایگاه رهبری دولت و حزب کمونیست شوروی منتهی شد، به آن رهبری گردن نهادند و منافع ملی کشورشان تابعی شد از منافع اتحاد جماهیر شوروی. به داوری این قلم، فرجام تلخ جنبش جنگل و حزب کمونیست ایران از جمله در بستر قبول منافع دولت شوروی به مثابه راهنمای عمل احزاب کمونیست قابل بررسی است. سرنوشت سیاسی و آرمانی پیشه وریِ اینک کمونیست نیز با قبول محوریت منافع شوروی است که دیگر میشود. پیری زودرس پیشه وری از همین سالها ست که آغاز می شود.
کارنامه ی پیشهوری را به تفصیل و در جایی دیگر به دست داده ام (تورج اتابکی، «آذربایجان در ایران معاصر»، به ترجمه عبدالکریم اشراق، تهران، انتشارات توس، ۱۳۷۶) و از بررسی آن در این جا میگذرم. اینجا تنها به فرازی از زندگی او اشاره کنم که دوران گذار از جوانی اندیشه به پیری بود. سالهای ۱۳۰۰ – ۱۳۰۱ خورشیدی. سالهایی که پس از شکست جنبش جنگل، پیشه وری را یک بار دیگر در هییت روزنامه نگار میبینیم که در تهران روزنامه «حقیقت» را منتشر می کند. «حقیقت» که بر پیشانیش «رنجبر روی زمین اتحاد» را دارد، نشریه شورای مرکزی اتحادیه های کارگری ایران است. مقالات پیشه وری در حقیقت بیشتر تعلیمی است تا تهیجی. در نقد تجدد آمرانه مینویسد و گزینه تجدد رایزنانه را پیشنهاد میکند. ضمن ستایش از رضاخان سردارسپه برای طرح نوسازی دولت و جامعه، هشدار می دهد که بدون مشارکت جمهور مردم، دست آوردهای تجدد آمرانه دیر پا نخواهد بود و به طوفانی از دست خواهد رفت.
انتشار «حقیقت» عمری کوتاه داشت. پس از شش ماه توقیف شد. همزمان اختلافات حاصل از جناح بندی هایی حزب کمونیست ایران، پیشه وری را برای چند سالی، پیش از زندانی شدنش، به حاشیه راند. اختلافات هر چه بود، اما پیوندی با دوری یا نزدیکی به انترناسیونال سوم نداشت. یاد کردنی است که در هژده سال زندگی حزب کمونیست ایران (۱۲۹۹ -۱۳۱۷) گر چه اختاف نظر بین کمونیست های ایرانی کم نبود، چه میان آنانی که در شوروی زندگی می کردند و در جریان تصفیه های استالینی به دست برادر بزرگ به جوخه تیرباران سپرده شدند و چه آنانی که در دوران رضا شاه در ایران به زندان و تبعید محکوم شده بودند، اما جز یک دو تن، هیچیک در حقانیت «اعلامیه بیست ویک ماده ای» کنگره دوم انترناسیونال سوم تردید نکردند. این واقعیت در مورد بنیان گذاران حزب توده ایران نیز که در مهر ماه ۱۳۲۰ در خانه ی سلیمان میرزا اسکندری گرد امدند تا به صلاحدید «رفقای شوروی» به جای احیای حزب کمونیست ایران، حزبی تازه را با نام حزب توده ایران بر پاکنند، نیز مصداق دارد.
پیشه وری پیر گر چه در گردهمایی تاسیس حزب توده شرکت کرد، اما چون شمازی دیگر از اعضای حزب کمونیست ایران که با اشغال خاک ایران از سوی نیروهای متفقین و پایان حکومت رضا شاه در شهریور ۱۳۲۰ از زندان وتبعید رها شده بودند، دلشان با این حزب نبود. این ناهمدلی اما سبب نشد تا در تمام سالهای جنگ و بویژه در جریان بحران نفت شمال و آذربایجان، رسالت پاسداری از منافع شوروی را آنگونه که بیست سال پیش به آن متعهد شده بودند، از یاد ببرند.
شاید تنها پس از فرو پاشی فرقه دمکرات آذربایجان و پناه بردن به خاک شوروی بود که پیشه وری به نقد نه بنیادین رویکردش در عرصه ی اندیشه و سیاست نشست. روایتی است از جهانشاهلو افشار، از دیگر رهبران فرقه دمکرات آذربایجان، که در ضیافت شامی به میزبانی باقراف، دبیر حزب کمونیست آذربایجان در باکو و به میهمانی پیشه وری و دیگر رهبران فرقه بر پا شده بود، باقروف به کارنامهی فرقه و حکومت ملی اشاره کرد و پس از بیان تاسف از شکست فرقه، دلیل شکست را در نبریدن به یک باره پیوند ها با ایران و پیوستن به جمهوری آذربایجان شوروی خواند. در پاسخ اما پیشه وری در نقد رفتار فرقه به ناهماهنگی فعالیتش با مبارزات مردم دیگر نقاط ایران اشاره داشت و اینکه فرقه دمکرات خیلی دیر دست همکاری به سوی سازمان های آزدایخواه ایران دراز کرد و به ناچار نتوانست از حمایت بایسته این سازمان ها بر خوردار باشد. آیا اشاره ای از این دست از سوی پیشه وری، نشانه ای از تامل گسترده او به کارنامه سیاسی اش و باز گشت به پیشه وری جوان بود؟ مرگ همچنان پر ابهام او که یکسال پس از از فروپاشی حکومت فرقه روی داد، فرصت و زمینه چنین نتیجه گیریی را برای پژوهشگر تاریخ معاصر ایران مشکل فراهم میکند.
————-
(باز نشر با اجازه نویسنده از «اندیشه پویا»)
http://iranscope.blogspot.com/2016/03/blog-post_9.html
تورج اتابکی (پژوهشکده بین المللی تاریخ اجتماعی، آمستردام) – در سپهر اندیشه و سیاست کم نیستند اندیشمندان و سیاست ورزانی که آرا و عقایدشان با گذر زمان دستخوش دگرگونی شد و در کهنسالی به درکی از خود و جهانشان رسیدند که در جوانی شاید تصور آن نیز محتمل نبود. در باور رایج اما این دگرگونی امری طبیعی و برخاسته از تجربه و به محک خوردن عقاید آدمی با رویداد های سخت زمینی است. چنین داوریی شاید در وجه عامش درست باشد، اما همیشه استثنا هایی هم می توان یافت که در آن آرای انسانی به دلایلی دیگر، ونه لزوما تجربه، دگرگون شده است. تاریخ معاصر اندیشه و سیاست در جهان ما، نمونه های فروانی از این دگرگونی و نه تحول و شاید دگردیسی به یاد دارد. در تاریخ معاصر ایران هم نمونه ها کم نیستند: آن چه که سبب دگردیسی تقی زاده سوسیال دمکرات جوان به تقی زاده محافظه کار در میانسالی و کهنسالی شد، چه بود؟ چرا دیگرانی که با او جوانی را پشت سر گذاشتند، چنین فرجامی نیافتند؟ نمونه ها و پرسش هایی از این دست را در بررسی کارنامه بسیاری از اهل قلم و سیاست، در تاریخ ایران و جهان می توان یافت. به داوری این قلم، در واکاوی کارنامهی پیشه وری نیز با دو پیشهوری روبروییم: پیشهوری جوان و پیشه وری پیر. در این نوشته کوتاه با مروری به کارنامه هر دو پیشه وری، خوانشم را از دلایل این به باور من دگردیسی با خواننده در میان خواهم گذاشت.
کارنامه ی پیشه وری جوان، یا آنگونه که در جواني می خوانندش، میر جعفر جواد زاده، را با کودکیش در باکو می شناسیم. پنج ساله بود که همراه پدرش که در پی یافتن کار بود، به سال ۱۲۸۴ خورشیدی، یعنی همان سالی که روسیه در شکست از ژاپن شاهد نخستین انقلابش در قرن بیستم شد، راهی باکو شد. مدرسه را در باکو تمام کرد و همان جا بود که در هییت روزنامه نگار، نخستین نوشته هایش را در روزنامه «آچیق سوز» چاپ کرد، البته به ترکی آذربایجانی. «آچیق سوز» روزنامه مساواتیان باکو بود که در میان آنها ایرانیان با نام محمد امین رسول زاده بیشتر آشنایند. محمد امین رسول زاده که از پی انقلاب مشروطه روزنامه «ایران نو» را در تهران منتشر می کرد. روزنامه ای که ناشر اندیشه های سوسیال دمکراتیک بود.
با فروپاشی امپراتوری تزاری و قدرت یابی مساواتیان در باکو و گردش به راستشان که در شعار: «اسلامگرایی، ترک گرایی و تجدد گرایی» متبلور بود، زمینه برای استقلال سرزمین های شمال رود ارس، سرزمین های که گرجیان و ارمنیان و مسلمانان در آن بود وباش داشتند، بیش از پیش فراهم شد که پس از تحولاتی بسیار که مرورش فرصتی دیگر می خواهد، سرانجام مساواتیان در خرداد ۱۲۹۷ جمهوری مستقل خود را با نام جمهوری آذربایجان برپا کردند. اما از ماه ها پیش ترک گرایی مساواتیان، بسیاری از ایرانیان دمکرات و ترک زبان ساکن باکو و از جمله پیشه وری را برآن داشت تا در راستای پاسداری از تمامیت سرزمینی ایران و نگران از«چشم دوختن مساواتیان به ایران» به انتشار روزنامه ای برخیزند. حاصل این تلاش انتشار روزنامه «آذربایجان جزو لاینفک ایران» بود که به سردبیری میرزا عبدالله عبدالله زاده در بهمن سال ۱۲۹۶ در باکو منتشر شد. (دوره کامل این روزنامه را سال ها پیش در باکو یافتم و به آقای رحیم رئیس نیا سپردم که به همت ایشان و انتشارت پردیس دانش اینک در دسترس است.)
همکاری پیشه وری، که عضو کمیته باکوی حزب دمکرات ایران بود با «آذربایجان جزو لاینفک ایران» که خود را «اورگان کمیته فرقه بادکوبه فرقه دمکرات ایران» می خواند تا پایان زندگی کوتاه این روزنامه (فروردین ۱۲۹۷) ادامه داشت. از آن پس و از پی محدودیت فعالیت کمیته ی بادکوبه فرقه دمکرات، نشان پیشه وری را در فرقه عدالت داریم و نوشتههایش در «حریت» که سردبیریش را به عهده داشت، و نیز دیگر نشریه های منتسب به فرقه عدالت ایران.
سر مقاله های پیشه وری در این نشریه ها معمولا با انتقاد از سیاست دولت ایران اغاز میشود و به نیاز کشور به اصلاحات اجتماعی می رسد. او ایرانیان را «ملتی با تاریخ و هویت یگانه » می خواند که «علی رِغم فراز و نشیب ها در گذشته و پذیرش بسیاری از ادیان و مذاهب، کم و بیش توانسته اند فرهنگ و سنن شش هزار ساله خود را نگاه دارند».
دگرگونی هایی که ایران پس از جنگ اول جهانی تجربه میکرد و از جمله و بویژه جنبش جنگلیان در شمال ایران، سبب شد تا پیشه وری شولای کنشگری سیاسی به تن کند و به عنوان عضو فرقه عدالت راهی ایران شود. در دولت اول جمهوری نادیرپایی که حاصل همکاری کوچک خان و یارانش با کمونیست ها بود و نام «جمهوری سوسیالیستی ایران» را بر خود داشت، پیشه وری کمیسر و یا وزیر امور خارجه بود و در دولت دوم این جمهوری، کمیسر امور داخله. همزمان پیشه وری در ادامه حرفه اش به عنوان روزنامه نگار، سردبیری روزنامه «کمونیست» را نیز که در رشت منتشر میشد، به عهده داشت. حال دیگر با پیشه وری کمونیست روبروییم که در شهریور ۱۲۹۹، در کنگره معروف «رنجبران شرق» که در باکو بر پا شده بود شرکت میکند و سرنوشت سیاسی خود را با انترناسونال سوم گره می زند.
از پی پیدایش انتر ناسونال سوم به تاریخ مارس ۱۹۱۹ (اسفند ۱۲۹۷) و در جریان کنگره دوم آن ( ژوییه – اوت / ۱۹۲۰تیر- مرداد ۱۲۹۹) بود که تروتسکی از رهبران بلشویک، طرحی را به این کنگره ارایه داد که به نام «اعلامیه بیست ویک ماده ای» در کنگره به بحث گذاشته شد. در این طرح که سرانجام به رای نمایندگان احزاب کمونیست شرکت کننده در کنگره گذاشته شد، از جمله آمده بود که «پیش شرط عضویت در انترناسیونال سوم، دفاع بدون قید وشرط از اتحاد شوروی» است. هر چند بودند احزاب کمونیستی که با این طرح به مخالفت برخاستند و راه خود را از انترناسیونال سوم جدا کردند، اما بخش بزرگی از احزاب کمونیست جهان ان زمان و بویژه پس از شکست انقلاب آلمان (۱۹۱۸ – ۱۹۲۳ / ۱۲۹۷ -۱۳۰۲) که به تقویت جایگاه رهبری دولت و حزب کمونیست شوروی منتهی شد، به آن رهبری گردن نهادند و منافع ملی کشورشان تابعی شد از منافع اتحاد جماهیر شوروی. به داوری این قلم، فرجام تلخ جنبش جنگل و حزب کمونیست ایران از جمله در بستر قبول منافع دولت شوروی به مثابه راهنمای عمل احزاب کمونیست قابل بررسی است. سرنوشت سیاسی و آرمانی پیشه وریِ اینک کمونیست نیز با قبول محوریت منافع شوروی است که دیگر میشود. پیری زودرس پیشه وری از همین سالها ست که آغاز می شود.
کارنامه ی پیشهوری را به تفصیل و در جایی دیگر به دست داده ام (تورج اتابکی، «آذربایجان در ایران معاصر»، به ترجمه عبدالکریم اشراق، تهران، انتشارات توس، ۱۳۷۶) و از بررسی آن در این جا میگذرم. اینجا تنها به فرازی از زندگی او اشاره کنم که دوران گذار از جوانی اندیشه به پیری بود. سالهای ۱۳۰۰ – ۱۳۰۱ خورشیدی. سالهایی که پس از شکست جنبش جنگل، پیشه وری را یک بار دیگر در هییت روزنامه نگار میبینیم که در تهران روزنامه «حقیقت» را منتشر می کند. «حقیقت» که بر پیشانیش «رنجبر روی زمین اتحاد» را دارد، نشریه شورای مرکزی اتحادیه های کارگری ایران است. مقالات پیشه وری در حقیقت بیشتر تعلیمی است تا تهیجی. در نقد تجدد آمرانه مینویسد و گزینه تجدد رایزنانه را پیشنهاد میکند. ضمن ستایش از رضاخان سردارسپه برای طرح نوسازی دولت و جامعه، هشدار می دهد که بدون مشارکت جمهور مردم، دست آوردهای تجدد آمرانه دیر پا نخواهد بود و به طوفانی از دست خواهد رفت.
انتشار «حقیقت» عمری کوتاه داشت. پس از شش ماه توقیف شد. همزمان اختلافات حاصل از جناح بندی هایی حزب کمونیست ایران، پیشه وری را برای چند سالی، پیش از زندانی شدنش، به حاشیه راند. اختلافات هر چه بود، اما پیوندی با دوری یا نزدیکی به انترناسیونال سوم نداشت. یاد کردنی است که در هژده سال زندگی حزب کمونیست ایران (۱۲۹۹ -۱۳۱۷) گر چه اختاف نظر بین کمونیست های ایرانی کم نبود، چه میان آنانی که در شوروی زندگی می کردند و در جریان تصفیه های استالینی به دست برادر بزرگ به جوخه تیرباران سپرده شدند و چه آنانی که در دوران رضا شاه در ایران به زندان و تبعید محکوم شده بودند، اما جز یک دو تن، هیچیک در حقانیت «اعلامیه بیست ویک ماده ای» کنگره دوم انترناسیونال سوم تردید نکردند. این واقعیت در مورد بنیان گذاران حزب توده ایران نیز که در مهر ماه ۱۳۲۰ در خانه ی سلیمان میرزا اسکندری گرد امدند تا به صلاحدید «رفقای شوروی» به جای احیای حزب کمونیست ایران، حزبی تازه را با نام حزب توده ایران بر پاکنند، نیز مصداق دارد.
پیشه وری پیر گر چه در گردهمایی تاسیس حزب توده شرکت کرد، اما چون شمازی دیگر از اعضای حزب کمونیست ایران که با اشغال خاک ایران از سوی نیروهای متفقین و پایان حکومت رضا شاه در شهریور ۱۳۲۰ از زندان وتبعید رها شده بودند، دلشان با این حزب نبود. این ناهمدلی اما سبب نشد تا در تمام سالهای جنگ و بویژه در جریان بحران نفت شمال و آذربایجان، رسالت پاسداری از منافع شوروی را آنگونه که بیست سال پیش به آن متعهد شده بودند، از یاد ببرند.
شاید تنها پس از فرو پاشی فرقه دمکرات آذربایجان و پناه بردن به خاک شوروی بود که پیشه وری به نقد نه بنیادین رویکردش در عرصه ی اندیشه و سیاست نشست. روایتی است از جهانشاهلو افشار، از دیگر رهبران فرقه دمکرات آذربایجان، که در ضیافت شامی به میزبانی باقراف، دبیر حزب کمونیست آذربایجان در باکو و به میهمانی پیشه وری و دیگر رهبران فرقه بر پا شده بود، باقروف به کارنامهی فرقه و حکومت ملی اشاره کرد و پس از بیان تاسف از شکست فرقه، دلیل شکست را در نبریدن به یک باره پیوند ها با ایران و پیوستن به جمهوری آذربایجان شوروی خواند. در پاسخ اما پیشه وری در نقد رفتار فرقه به ناهماهنگی فعالیتش با مبارزات مردم دیگر نقاط ایران اشاره داشت و اینکه فرقه دمکرات خیلی دیر دست همکاری به سوی سازمان های آزدایخواه ایران دراز کرد و به ناچار نتوانست از حمایت بایسته این سازمان ها بر خوردار باشد. آیا اشاره ای از این دست از سوی پیشه وری، نشانه ای از تامل گسترده او به کارنامه سیاسی اش و باز گشت به پیشه وری جوان بود؟ مرگ همچنان پر ابهام او که یکسال پس از از فروپاشی حکومت فرقه روی داد، فرصت و زمینه چنین نتیجه گیریی را برای پژوهشگر تاریخ معاصر ایران مشکل فراهم میکند.
————-
(باز نشر با اجازه نویسنده از «اندیشه پویا»)
منبع:
----------------------
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر