http://iranscope.blogspot.com/2016/01/blog-post_11.html
به امید جمهوری آینده نگر دموکراتیک و سکولار در ایران
سام قندچی، ناشر و سردبیر ایرانسکوپ
http://iranscope.blogspot.com
http://www.iranscope.com
http://www.ghandchi.com
بیست و یکم دی ماه 1394
January 11, 2016
متون برگزیده
http://featured.ghandchi.com
سه روز پیش به تفصیل توضیح داده شد که چگونه رژیم جمهوری
اسلامی از نقض حقوق بشر بعنوان ابزاری برای گروکشی سیاسی در کشمکش های سیاسی خود در
داخل و خارج از ایران استفاده می کند (1). فقط در همین سه روز، موارد تازه ای در مطبوعات منتشر شده که
گویای بیشتر این حقیقت است و البته
موارد این تضییقات علیه انسانهایی که گناهی جز
گفتن حرف دل خود ندارند آنقدر زیاد است که
باید لحظه به لحظه سایتهای حقوق بشری را
دنبال کنیم (2).
همین روز گذشته خانم هیلا صدیقی شاعر ایرانی شرح بازداشتهای
پیاپی خود را در این
سالها توضیح داد، که با هدف تهدید وی بخاطر نزدیک شدن به اصلاح طلبان
در یک دوره انتخاباتی بوده است. آیا به این کار دستگاه های امنیتی می شود نامی جز گروکشی
سیاسی با استفاده از نقض حقوق
انسانی گذاشت (3).
امروز نیز خبر
روزشمار بازگرداندن حسین رونقی ملکی را
به زندان خواندم.
گروکشی سیاسی آقای
حسین رونقی می تواند به قیمت جان او تمام شود چرا که وضع کلیه
های او بسیار خطرناک است. حسین از متخصصان کامپیوتر کشور است و
کاری نکرده جز کمک به رشد تکنیکی اینترنت در ایران و دولت بجای کمک به او
برای درمان در بیمارستان، می خواهد او را
دوباره با این وضع جسمانی به زندان بفرستد (4).
این گروکشی های سیاسی
توسط مقامات امنیتی به قیمت خون بی گناهان رقم
می خورد، هنگامیکه آیت الله خامنه ای می گوید همه
در انتخابات آزادند
و هدفی ملی را صرفنظر از قبول داشتن نظام و رهبری، باید دنبال کرد (5).
به امید جمهوری آینده نگر دموکراتیک و سکولار در ایران
سام قندچی، ناشر و سردبیر ایرانسکوپ
http://iranscope.blogspot.com
http://www.iranscope.com
http://www.ghandchi.com
بیست و یکم دی ماه 1394
January 11, 2016
پانویس:
1. نقض حقوق بشر با برنامه به لِورِج رژیم
تبدیل شده
http://www.ghandchi.com/1080-naghze-baa-barnaameh-hr-as-leverage.htm
http://www.ghandchi.com/1080-naghze-baa-barnaameh-hr-as-leverage.htm
2. کمپین دفاع از زندانیان سیاسی و مدنی
https://www.facebook.com/k.zendanian
خبرگزاری هرانا
https://www.facebook.com/Hranews
عدالت برای ایران
https://www.facebook.com/JusticeForIran
https://www.facebook.com/k.zendanian
خبرگزاری هرانا
https://www.facebook.com/Hranews
عدالت برای ایران
https://www.facebook.com/JusticeForIran
3.
هیلا صدیقی: لطفن حوصله کنید و تا آخر بخوانید
خدا را شکر
خدا را شکر که اول خدا را دارم و بعد نعمت ها و رحمت های بی کرانش مثل خانواده ای دوست داشتنی و همیشه پشتیبان ، دوستانی بهتر از برگ درخت و هموطنان و همنوعانی مهربان و همدل
ممنونم از همه هنرمندان و شاعران عزیزی که با نوشته هایشان حمایت و پشتیانیشان را اعلام کردند . ممنونم از همه سایت های خبری ، هموطنان عزیزم ، مردم خوب افغانستان و همه دوستان خوب خبرنگار و فعالان اجتماعی و مدنی که پشتیبانی و همراهیشان را مثل همیشه نشان دادند ... آنها که عکسی گذاشتند ، آنها که دعایی خواندند ، انهایی که مطلبی نوشتند ، کارتونی کشیدند ، پستی به اشتراک گذاشتند و همه و همه و همه ...
این چند خط را لازم میدانم برای توضیح و شفاف سازی بیشتر درباره بسیاری از ابهامات و اشتباهات و شایعات بنویسم .
از 18 آذر 89 که با حکم قضایی به منزل پدری ام آمدند و با ضبط وسایل شخصی ام دوماه بازجویی هر روز هشت ، نه ساعته من آغاز شد و همان روزها موازی با اطلاعات ،احضاریه ای هم از ارگان دیگر آمد ، تا اردیبهشت 90 که در دادسرای اوین بازداشت و با قید سند آزاد شدم و باز خرداد همان سال به اوین احضار و نهایتن در مرداد 90 در شعبه 26 دادگاه انقلاب محاکمه و به 4 ماه حبس تعزیری به تعلیق محکوم شدم ، هرگز و هرگز درباره اتفاقات قضایی و امنیتی که برایم پیش آمد نه مصاحبه ای کردم و نه شفاف و کامل نوشتم . گاهی کوتاه و خلاصه رفع ابهام کردم و گاهی خود نیز اخبار مربوط به خویش را در سایت های دیگر که قصد حمایت و پشتیبانی داشتند خواندم .
تا مهر 90 ممنوع الخروج بودم و از خرداد 88 تا مرداد 89 در همان روزهای بگیر و ببند فعالان انتخاباتی سال 88 در مکان نامعلوم و بی آدرس در داخل کشور به زندگی ادامه دادم و در کنار مردم و گاهی پشت تریبون در حال شعرخوانی حاضر شدم .
همزمان با برگزاری نمایشگاه نقاشی در بهمن 90 به مدت حدود ده روز در پلیس امنیت تهران بازجویی شدم و حتی صبح ها قبل از شروع ساعت نمایشگاه تا ظهر در پلیس امنیت به سر بردم . در تیرماه 91 همزمان با ازدواج با همسرم که در شهر دبی مشغول به کار بود ، حیات دوزیست خود بین تهران و دبی را آغاز کردم و به فعالیت های هنری ، اجتماعی و خیریه خود در شهر تهران ادامه دادم .
تمام عمرِ فعالیت انتخاباتی و سیاسی من بین سال های 84 تا 88 بوده که هرچقدر هم در سطح بالا اما همان 4 سال از عمر سی ساله من بوده است .
اینکه از سرگذشت قضایی و امنیتی خود نگفتم و ننوشتم فقط به این خاطر بود که هرگز نخواستم مردم نام مرا به اسم یک قربانی یا محکوم سیاسی بشناسند . هرگز نخواستم از آنچه در پرونده محکومیت هایم اتفاق می افتد امتیاز بگیرم و به قول معروف روی این موج سوار شوم و از این راه اعتبار بگیرم . برای آنکه خواستم هنرمند باشم و فعال مدنی . خواستم مردم مرا نه از سر ترحم که برای آثارم بشناسند . خواستم این خط کشی ها را کمرنگ کنیم که همه هنرمندان و اقشار مختلف جامعه را با افکار سیاسی و عقیدتی شان قضاوت نکنیم .
من هرگز نخواستم یک فعال سیاسی باشم هرچند که دایره سیاست آنقدر وسیع شده که تمام فعالان اجتماعی و حتی هنرمندان را نیز در خود جا می دهد . هرگز عضو هیچ حزب یا جریان سیاسی نبوده ام هرچند که در سالهای فعالیت انتخاباتی خود و در بسیاری از انتخابات های سیاسی گرایشم را نسبت به یک جریان که آنرا به راه خود نزدیک تر دیده ام نشان داده ام ما هرگز به هیچ چهره سیاسی و هیچ گروه و جریان سیاسی تعهد یا وفاداری برای همیشه ندارم . تعهد و وفاداری من تنها به آبادی و آزادی سرزمینم و حقوق انسانی تمام مردم دنیاست که اگر قرار باشد زیر پرچم یک گروه و جریان خاص پا بگیرم، حتمن روزی منافع گروهی و حزبی مرا از منافع سرزمینی و مردمی دور خواهد کرد . اگر با شاعر اصلاح طلب خواندن من ، مفهوم واژه یعنی اصلاح طلبی و اصلاح جویی مدنظرتان است ممنونم اما اگر این یک برچسب سیاسی برای حزبی کردن یا وابسته کردن یک هنرمند به یک جریان خاص سیاسی ست به آن اعتراض دارم . چرا که علی رقم همراهی های مقطعی و فصلی به آن جریان نیز نقدهای بسیار و بسیار دارم .(البته از فعالیت های انتخاباتی خود از انتخاب های خود و از همراهی با جریان اصلاحات پشیمان نیستم فقط اعلام کردم متعهد و عضو و وابسته به یک جریان خاص نیستم و نقد هم دارم اما شاید در آینده هم باز همراهی با این جریان را تجربه کنم)
ماجرای بازداشت اخیرم مربوط به پرونده جدیدی ست که نمیدانم چرا در غیاب من برای آن حکم صادر شده و به اجرای احکام ارجاع شده بود . فعلن با قرار وثیقه بیرون آمدم و واخواهی کردم تا فرصت دفاع از خود را داشته باشم و برخلاف پرونده قبل که هیچ اعتراضی به حکم خود نداشتم ، اینبار خود را شامل اتهامات این پرونده نمیدانم و تا مشخص شدن حکم نهایی از اطلاع رسانی از میزان محکومیت و جزئیات آن خودداری میکنم . اما آنچه که مرا بر آن داشت تا توضیحات کوچکی در خصوص این دو سه روز برایتان بنویسم یک دغدغه عمومی و انسانی ست . من از همه هنرمندان و هم صنفانم دعوت میکنم تا برای حمایت و پشتیبانی از حقوق خودمان اقداماتی قانونی و متحد را آغاز کنیم . اینکه جای شاعر زندان نیست جمله زیباییست اما عملیاتی تر آن است که حقوق اولیه و انسانی هنرمندان و فرهنگیان و به زعم من متهمان بی گناه را در هنگام بازداشت یا بازرسی قضایی ، مناسب با شان و منزلت آنها از دستگاههای قضایی خواستار شویم . حکم دستگیری من از سمت دادسرای فرهنگ و رسانه بود و اگرچه ارگان های بازداشت کننده از اتهام و محکومیت من بی خبر بودند اما فکر میکنم باید دستورالعملی وجود داشته باشد که متهمین پرونده های فرهنگی باید در سطح دیگری تعریف شوند . من شب اول را در انفرادی بازداتشگاه فرودگاه بودم و شب دوم را در بازداشتگاه شاپور ، معروف به سیاه ترین محبوس زندانیان خطرناک در یک بند 4 متری در کنار 8 زندانی خطرناک ( البته این اصطلاح مرسوم است و برای من همان افراد انسانهایی هستند با حقوق و ارزش خودشان که هنوز هم نگران سرنوشتشان هستم ) با بدترین و شنیع ترین رفتار انسانی ، در حالی که ابتدا خود آگاهی شاپور نیز از پذیرش من در آنجا امتناع می کرد . جابجایی من در شهر با قفس صورت میگرفت و نظارت ها در حد نظارت بر یک جانی .
بسیار خوانده ایم در خبرها که هنرمندی بازداشت و به مکان نامعلومی منتقل شده است ... نمیدانم چقدر جویا شده ایم که این مکان های نامعلوم کجاست ؟
اما از همه مسولین ، دادسرای فرهنگ و رسانه ، وزارتخانه ها و سایر ارگان های فرهنگی ، همه هنرمندان و فعالان اجتماعی و مدنی هم صنفی های خود دعوت میکنم که از خویش برون آییم و کاری بکنیم .
با احترام بسیار
هیلا صدیقی
خدا را شکر
خدا را شکر که اول خدا را دارم و بعد نعمت ها و رحمت های بی کرانش مثل خانواده ای دوست داشتنی و همیشه پشتیبان ، دوستانی بهتر از برگ درخت و هموطنان و همنوعانی مهربان و همدل
ممنونم از همه هنرمندان و شاعران عزیزی که با نوشته هایشان حمایت و پشتیانیشان را اعلام کردند . ممنونم از همه سایت های خبری ، هموطنان عزیزم ، مردم خوب افغانستان و همه دوستان خوب خبرنگار و فعالان اجتماعی و مدنی که پشتیبانی و همراهیشان را مثل همیشه نشان دادند ... آنها که عکسی گذاشتند ، آنها که دعایی خواندند ، انهایی که مطلبی نوشتند ، کارتونی کشیدند ، پستی به اشتراک گذاشتند و همه و همه و همه ...
این چند خط را لازم میدانم برای توضیح و شفاف سازی بیشتر درباره بسیاری از ابهامات و اشتباهات و شایعات بنویسم .
از 18 آذر 89 که با حکم قضایی به منزل پدری ام آمدند و با ضبط وسایل شخصی ام دوماه بازجویی هر روز هشت ، نه ساعته من آغاز شد و همان روزها موازی با اطلاعات ،احضاریه ای هم از ارگان دیگر آمد ، تا اردیبهشت 90 که در دادسرای اوین بازداشت و با قید سند آزاد شدم و باز خرداد همان سال به اوین احضار و نهایتن در مرداد 90 در شعبه 26 دادگاه انقلاب محاکمه و به 4 ماه حبس تعزیری به تعلیق محکوم شدم ، هرگز و هرگز درباره اتفاقات قضایی و امنیتی که برایم پیش آمد نه مصاحبه ای کردم و نه شفاف و کامل نوشتم . گاهی کوتاه و خلاصه رفع ابهام کردم و گاهی خود نیز اخبار مربوط به خویش را در سایت های دیگر که قصد حمایت و پشتیبانی داشتند خواندم .
تا مهر 90 ممنوع الخروج بودم و از خرداد 88 تا مرداد 89 در همان روزهای بگیر و ببند فعالان انتخاباتی سال 88 در مکان نامعلوم و بی آدرس در داخل کشور به زندگی ادامه دادم و در کنار مردم و گاهی پشت تریبون در حال شعرخوانی حاضر شدم .
همزمان با برگزاری نمایشگاه نقاشی در بهمن 90 به مدت حدود ده روز در پلیس امنیت تهران بازجویی شدم و حتی صبح ها قبل از شروع ساعت نمایشگاه تا ظهر در پلیس امنیت به سر بردم . در تیرماه 91 همزمان با ازدواج با همسرم که در شهر دبی مشغول به کار بود ، حیات دوزیست خود بین تهران و دبی را آغاز کردم و به فعالیت های هنری ، اجتماعی و خیریه خود در شهر تهران ادامه دادم .
تمام عمرِ فعالیت انتخاباتی و سیاسی من بین سال های 84 تا 88 بوده که هرچقدر هم در سطح بالا اما همان 4 سال از عمر سی ساله من بوده است .
اینکه از سرگذشت قضایی و امنیتی خود نگفتم و ننوشتم فقط به این خاطر بود که هرگز نخواستم مردم نام مرا به اسم یک قربانی یا محکوم سیاسی بشناسند . هرگز نخواستم از آنچه در پرونده محکومیت هایم اتفاق می افتد امتیاز بگیرم و به قول معروف روی این موج سوار شوم و از این راه اعتبار بگیرم . برای آنکه خواستم هنرمند باشم و فعال مدنی . خواستم مردم مرا نه از سر ترحم که برای آثارم بشناسند . خواستم این خط کشی ها را کمرنگ کنیم که همه هنرمندان و اقشار مختلف جامعه را با افکار سیاسی و عقیدتی شان قضاوت نکنیم .
من هرگز نخواستم یک فعال سیاسی باشم هرچند که دایره سیاست آنقدر وسیع شده که تمام فعالان اجتماعی و حتی هنرمندان را نیز در خود جا می دهد . هرگز عضو هیچ حزب یا جریان سیاسی نبوده ام هرچند که در سالهای فعالیت انتخاباتی خود و در بسیاری از انتخابات های سیاسی گرایشم را نسبت به یک جریان که آنرا به راه خود نزدیک تر دیده ام نشان داده ام ما هرگز به هیچ چهره سیاسی و هیچ گروه و جریان سیاسی تعهد یا وفاداری برای همیشه ندارم . تعهد و وفاداری من تنها به آبادی و آزادی سرزمینم و حقوق انسانی تمام مردم دنیاست که اگر قرار باشد زیر پرچم یک گروه و جریان خاص پا بگیرم، حتمن روزی منافع گروهی و حزبی مرا از منافع سرزمینی و مردمی دور خواهد کرد . اگر با شاعر اصلاح طلب خواندن من ، مفهوم واژه یعنی اصلاح طلبی و اصلاح جویی مدنظرتان است ممنونم اما اگر این یک برچسب سیاسی برای حزبی کردن یا وابسته کردن یک هنرمند به یک جریان خاص سیاسی ست به آن اعتراض دارم . چرا که علی رقم همراهی های مقطعی و فصلی به آن جریان نیز نقدهای بسیار و بسیار دارم .(البته از فعالیت های انتخاباتی خود از انتخاب های خود و از همراهی با جریان اصلاحات پشیمان نیستم فقط اعلام کردم متعهد و عضو و وابسته به یک جریان خاص نیستم و نقد هم دارم اما شاید در آینده هم باز همراهی با این جریان را تجربه کنم)
ماجرای بازداشت اخیرم مربوط به پرونده جدیدی ست که نمیدانم چرا در غیاب من برای آن حکم صادر شده و به اجرای احکام ارجاع شده بود . فعلن با قرار وثیقه بیرون آمدم و واخواهی کردم تا فرصت دفاع از خود را داشته باشم و برخلاف پرونده قبل که هیچ اعتراضی به حکم خود نداشتم ، اینبار خود را شامل اتهامات این پرونده نمیدانم و تا مشخص شدن حکم نهایی از اطلاع رسانی از میزان محکومیت و جزئیات آن خودداری میکنم . اما آنچه که مرا بر آن داشت تا توضیحات کوچکی در خصوص این دو سه روز برایتان بنویسم یک دغدغه عمومی و انسانی ست . من از همه هنرمندان و هم صنفانم دعوت میکنم تا برای حمایت و پشتیبانی از حقوق خودمان اقداماتی قانونی و متحد را آغاز کنیم . اینکه جای شاعر زندان نیست جمله زیباییست اما عملیاتی تر آن است که حقوق اولیه و انسانی هنرمندان و فرهنگیان و به زعم من متهمان بی گناه را در هنگام بازداشت یا بازرسی قضایی ، مناسب با شان و منزلت آنها از دستگاههای قضایی خواستار شویم . حکم دستگیری من از سمت دادسرای فرهنگ و رسانه بود و اگرچه ارگان های بازداشت کننده از اتهام و محکومیت من بی خبر بودند اما فکر میکنم باید دستورالعملی وجود داشته باشد که متهمین پرونده های فرهنگی باید در سطح دیگری تعریف شوند . من شب اول را در انفرادی بازداتشگاه فرودگاه بودم و شب دوم را در بازداشتگاه شاپور ، معروف به سیاه ترین محبوس زندانیان خطرناک در یک بند 4 متری در کنار 8 زندانی خطرناک ( البته این اصطلاح مرسوم است و برای من همان افراد انسانهایی هستند با حقوق و ارزش خودشان که هنوز هم نگران سرنوشتشان هستم ) با بدترین و شنیع ترین رفتار انسانی ، در حالی که ابتدا خود آگاهی شاپور نیز از پذیرش من در آنجا امتناع می کرد . جابجایی من در شهر با قفس صورت میگرفت و نظارت ها در حد نظارت بر یک جانی .
بسیار خوانده ایم در خبرها که هنرمندی بازداشت و به مکان نامعلومی منتقل شده است ... نمیدانم چقدر جویا شده ایم که این مکان های نامعلوم کجاست ؟
اما از همه مسولین ، دادسرای فرهنگ و رسانه ، وزارتخانه ها و سایر ارگان های فرهنگی ، همه هنرمندان و فعالان اجتماعی و مدنی هم صنفی های خود دعوت میکنم که از خویش برون آییم و کاری بکنیم .
با احترام بسیار
هیلا صدیقی
4.
سحام نیوز: فشار دادستانی برای بازگرداندن حسین رونقی به
زندان؛ وثیقهها توقیف شد
http://iranscope.blogspot.com/2016/01/blog-post_81.html
http://iranscope.blogspot.com/2016/01/blog-post_81.html
5. آیت الله خامنه ای: کسانی که نظام و
رهبری را قبول ندارند هم رأی بدهند
http://www.ghandchi.com/1081-khamenei-entekhaabaat.htm
http://www.ghandchi.com/1081-khamenei-entekhaabaat.htm
متون برگزیده
http://featured.ghandchi.com
----------------------
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر