دوشنبه، آبان ۲۳، ۱۳۹۰

فیروزه خطیبی-نقد فیلم:«جی ادگار» تکخال تازه «کلینت ایستوود» با بازی درخشان «دی کاپریو»


نقد فیلم:«جی ادگار» تکخال تازه «کلینت ایستوود» با بازی درخشان «دی کاپریو»
فیروزه خطیبی
http://www.voanews.com/persian/news/arts/Jedgar-2011-11-14-133811438.html

«جی ادگار» تازه ترین اثر سینمایی «کلینت ایستوود» کارگردان برنده جایزه اسکار، با بازی «لئوناردو دی کاپریو» در نقش «جی ادگار هوور» موسس و نخستین رییس پلیس فدرال آمریکا FBI درامی است سرشار از سایه روشن هایی که در زمینه یک داستان سیاسی آشنا، زندگی عمومی و خصوصی مردی را بررسی می کند که از قدرت و اراده ای کم نظیر برخوردار بوده است.

«جی ادگار هوور» به مدت ۴٨ سال درمقام ریاست «اف بی آی» باقی ماند. هرچند او ظاهرا به ٨ رییس جمهور آمریکا خدمت کرده است اما این فیلم تازه به ما نشان می دهد که «ادگار هوور» درحقیقت مردی خودمختار بوده است که از هیچکس دستور نمی گرفته و ریاست سازمانی کاملا مستقل و جدا ازهرگونه دخالتی را برعهده داشته است.

فیلم «جی ادگار»درهم آمیزی است از قابلیت های حرفه ای و کم نظیر «کلینت ایستوود» و بازی درخشان «لئوناردو دی کاپریو» با فیلمنامه دقیق و ماهرانه ای از «داستین لنس بلیک» همکار همیشگی «ایستوود».

شخصیت «جی ادگار هوور» فیلم «ایستوود» فقط یک شخصیت وطن پرست و ضد تهاجم های کمونیستی، آنگونه که خود او می اندیشیده نیست. بلکه «هوور» فردی است که در حقیقت به خود به چشم یک قهرمان ملی نگاه می کند. فردی مطرود، رانده شده و شاید حتی منفورکه تبدیل به شخصتی سرکوب گر شده و با رفتاری «ماکیاولیستی» برای رسیدن به اهداف خود به هرکاری دست می زند و در این راه حتی از تهدید به رسوائی دیگران وگرفتن باج سبیل هم سر باز نمی زند.

در فیلم می بینیم که «جی ادگار هوور» برای هر یک از روسای جمهوری و شخصیت های برجسته مملکتی که در طول سال ها به آن خدمت کرده است، پرونده ای تشکیل داده که در آن جزییاتی از خصوصی ترین نقاط ضعف این مردان بر مسند قدرت نشسته گنجانده شده است. «هوور» به این صورت از موقعیت شغلی خود، تحت هر شرایطی حفاظت می کند و شغل رییس «اف بی آی» را تا آخرین روز زندگی به خود اختصاص می دهد.

طبیعتا این قدرت مطلق کم کم «هوور» را به سوی فسادی مطلق می کشاند. نکته جالب در اینجاست که «جی ادگار هوور»، این مرد خشک و معتقد به عدالت و تقوی که از هر رهبر کمونیست اتحاد جماهیر شوروی سختگیر تر و جدی تر به نظر می رسید، زندگی خصوصی مرموز و کشف نشده ای داشت و چنانچه فرد دیگری در آن زمان با قدرت و مقام او از چنین شیوه های زندگی پیروی می کرد بدون شک از طرف «اف بی آی» مورد تحقیق و بازرسی هایی بی رحمانه قرار می گرفت.

فیلم «جی ادگار» توسط فیلمبردار قدیمی «کلینت ایستوود»، تام استرن با نورپردازی که تماشاگر را به دوران دهه بیست تا شصت میلادی می برد، تماشاگر سینماشناس را به یاد جلوه های سینمایی فیلم «همشهری کین» اورسن ولز می اندازد. هم چنین داستان پردازی فیلم که دائما بین زمان های گذشته و حال درحال حرکت است.

«هوور» در دوران جوانی، وکیل تازه فارغ التحصیل شده ای است که با افکاری ایده آلیستی قوانین خودساخته ای را پرورش می دهد و این ابتکارات به تدریج تبدیل به راه های رسیدن او به موفقیتی شگفت انگیزمی شود. در نهایت «جی ادگار هوور» یک شبه راه صد ساله ای را می پیماید که خود هموار کننده آن بوده است.

فیلم، سرشار از اطلاعات است و در راه ارائه این اطلاعات از آن سئوال شکسپیری که می پرسد: «این جولیوس سزار ما از چگونه تغذیه شده که چنین تنومند و باهوش است؟» نیز یک قدم جلوتر می رود و در مدت دو ساعت و ١٧ دقیقه طول فیلم، جزییاتی در رابطه با بر سرکار آمدن «جی ادگارهوور»، فکر تاسیس اداره ای برای تحقیقات پلیسی درسطح کشور و صدرنشینی چنین سازمانی به مدتی نزدیک به پنج دهه را به تماشاگرنشان می دهد.

«جی ادگار هوور» با بازی «دی کاپریو» در راه نمایش شخصیت اصلی فیلم از همراهی بازیگران برجسته دیگری چون «نیومی واتز» در نقش «هلن گندی» منشی وفادار «هوور» و «ارمی همر» (بازیگری که در فیلم برنده اسکار شبکه اجتماعی نقش دوبرادر دوقلو را بازی می کرد) در نقش «کلاید تولسون» همکار، یار و یاور و عشق زندگی «جی ادگار» بهره مند بوده است. اما بیش از هر چیز دیگر، نقش «جی ادگار» را بازی کم نظیر «دی کاپریو» که درتمام صحنه های فیلم حضور دارد وهرآن از سن ٢۴ سالگی به ٧٧ سالگی تغییر شکل می دهد و ٨٠ لباس مختلف در طول فیلم به تن می کند زنده و قابل باور کرده است. تا جایی که گاه تماشاگر «دی کاپریو» را کاملا فراموش کرده و خود را تنها با شخصیت «جی ادگارهوور» رویارو می بیند.

فیلم با صحنه هایی از یادآوری خاطرات گذشته توسط «جی ادگارهوور» آغاز می شود که در دفتر کار خود، این خاطرات را برای یکی از کارمندان ماشین نویس خود دیکته می کند: «می خواهم نسل بعدی خاطرات مرا از زبان خودم بشنود.»

این بازگویی خاطرات، با یکی از کم شنیده ترین وقایع تاریخ آمریکا درسال ١٩١٩ آغاز می شود. واقعه «پالمر» یا حمله و تهاجم به مرکز گردهم آیی «آنارشیست» های آمریکایی! در آن زمان پس از یک سری بمب گذاری ها توسط افراد رادیکال، «میچل پالمر» رییس دیوان عالی کشور به طور قدرت را به دست گرفت و با همکاری «جی ادگار هوور» ٢۴ ساله و سازمان تازه برپا شده ای به نام «پلیس فدرال» افراد را بدون در دست داشتن هرگونه شاهد و یا مدرکی تنها به خاطر نوع تفکرآن ها سرکوب وبه زندان انداخت.

در چند صحنه مختلف فیلم نمونه هایی از این مسئله به نمایش گذاشته شده است که چگونه هنگامی که قدرت در یک حکومت به دست افرادی ظالم، گستاخ و متعصب نسبت به عدالت و تقوی می افتد، افراد قدرتمندی چون «هوور» تصمیم می گیرند قوانین را به میل خود تغییر دهند تا بتوانند بهتر برای صلاح مملکت گام بردارند!

بنا بر آنچه فیلم «جی ادگار» به ما نشان می دهد، این حمله ورشدن های اولیه به «مخالفان دولت و کمونیست ها» همانقدر برساختار اولیه شخصیت «جی ادگارهوور» اثرگذار بوده است که شخصیت مادر او «انی هوور»(با بازی جودی دنچ). «انی هوور» در زندگی پسرش نه تنها مادری قدرتمند و تصمیم گیرنده بوده است بلکه با رفتاری چیره کننده، مافوق و گاه خفه کننده تماشاگر را به یاد شخصیت مادر «تونی پرکینز» در فیلم «روح» آلفرد هیچکاک می اندازد. مادر«جی ادگار» زنی است که به شدت از همجنسگرایی تنفر دارد و در جایی در فیلم به «ادگار» می گوید: «من ترجیح می دهم یک پسر مرده داشته باشم تا پسری همجنسگرا!» بعدها همین مسئله باعث می شود تا با وجود دوستی عمیق و عشق و علاقه شدیدی که بین «جی ادگار هوور» و مرد دست راست و همکار او در «اف بی آی» -«تولسون» - وجود دارد، این رابطه نتواند به ثمر برسد و همواره فرونشانده و خاموش باقی بماند.

«تولسون» خوش قیافه از زمانی که برای گرفتن شغلی در «اف بی آی» وارد دفتر «هوور» می شود نظر او را جلب می کند و این دو تا آخر عمر دوست و همراه باقی می مانند. آن ها هر روز با هم ناهار می خوردند و حتی تعطیلات خود را با هم می گذراندند.

در طول سال ها، همواره سئوالاتی درباره ترجیحات جنسی «جی ادگار هوور» مطرح بوده است و این که آیا او به راستی گاه لباس های زنانه می پوشیده است؟ اما فیلم به ما نشان می دهد که این دو مرد (هوور و تولسون) بدون شک رابطه ای ورای یک دوستی ساده با یکدیگر داشته اند. اما «هوور» به دلیل طرز برخورد مادرش با مسئله همجنسگرایی هرگز حاضر نشد احساس واقعی خود را نسبت به تولسون نشان بدهد.

فیلم هم چنین به تماشاگر نشان می دهد که چگونه «جی ادگار» با نقشه ای دقیق و حساب شده، از ماجرای غم انگیز ربوده شدن فرزند نوزاد «چارلز لیندبرگ» هوانورد سرشناس برای دادن اعتبار بیشتر به اداره «اف بی آی» استفاده می کند.

البته نکات مثبتی نیز در رابطه با «هوور» و تلاش های او برای ایجاد یک لابراتوار علمی در اداره تحقیقات پلیس فدرال برای کشف جزییات جنایات مرموز، از جمله یافتن اثر انگشت مطرح شده است اما فیلم «جی ادگار» بیش از هر چیز، مواردی را در رابطه با آسیب شناسی شخصیتی «جی ادگارهوور» و علاقه ای که او به جمع آوری مدرک از اشخاصی چون «جان اف کندی» و «مارتین لوتر کینگ» داشته است برجسته می کند.

«هوور» که مارتین لوترکینگ را «خطرناک ترین مرد تاریخ آمریکا» خوانده بود در جایی از فیلم می گوید: «ما نباید تاریخ خود را فراموش کنیم. ما هرگز نباید از پاسداری و حفاظت سرزمین خود حتی برای لحظه ای کوتاه دست برداریم.» سخنانی که بیشتر به نوعی هشدار می ماند که از سوی مردی دچار بیماری «پارانویا» بیان می شود. چرا که اگر ما تا این حد نسبت به خرابکاری دشمنان خارجی بیمناک و دچارسو ظن باشیم، ممکن است وجود دشمنان داخلی «آزادی» از جمله افرادی چون «جی ادگارهوور» را به کلی فراموش کنیم.



iran#

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

بايگانی وبلاگ