پنجشنبه، آذر ۱۸، ۱۳۸۹

نگاه تازه نویسنده برنده جایزه پولیتزر به زندگی کلئوپاترا


نگاه تازه نویسنده برنده جایزه پولیتزر به زندگی کلئوپاترا
دیوید برن
http://www.voanews.com/persian/news/arts/Cleopatra-2010-12-9-111583944.html

یک زندگینامه تازه به قلم «استیسی شیف» برنده جایزه ادبی «پولیتزر» به بررسی زندگی، مرگ و میراث کلئوپاترا پرداخته است. این اثر تازه برخی از برداشت ها و تصورات پیش از این درباره آخرین ملکه مصر را به چالش گرفته است.

می گویند تاریخ را فاتحان می نویسند. این مسئله درمورد وقایع مربوط به زندگی و حکومت «کلئوپاترا» بیش از هردوران دیگری از تاریخ حقیقت دارد. بیشتر اطلاعاتی که ما در باره این ملکه مصری می دانیم از نوشته های بزرگ ترین دشمنان او یا همان تاریخ نویسان رومی گرفته شده است: پلوتارک و سیسرو هنگامی که درباره «کلئوپاترا» در کتاب ها می نوشتند حتی از بردن نام او نیز خودداری کرده و از او فقط به عنوان «ملکه» یاد کرده اند. اما «شیف» کوشیده است تا در کتاب تازه «کلئوپاترا: یک زندگی»واقعیت ها را از تبلیغات تاریخی جدا کند و به این شخصیت تاریخی ازدیدگاهی کاملا تازه و بی سابقه نگاه کند.

«شیف» می گوید تصویر عمومی که از کلئوپاترا بجای مانده فرسنگ ها از حقیقت فاصله دارد. ملکه مصر زنی ­بی نهایت دانش آموخته بود و به چند زبان زنده دنیا سخن می گفته است. او رهبری جدی بود که از لحاظ قدرت و نفوذ سیاسی با هریک از مردان فرمانروای دوران خود به آسانی رقابت و برابری می کرد. شیف می گوید:«کلئوپاترا به اندازه جولیوس سزار و سیسرو ازتحصیلات عالی و اطلاعات عمومی برخوردار بوده است و در دورانی که «هومر» حکم «تورات» را داشت ، کلئوپاترا قادر بود بخش های عظیمی از کتاب «ایلیاد» او را با صدای بلند و به صورتی ادبی و شاعرانه روخوانی کند. او با «اوروپید» و «سوفوکل» هم به همان اندازه «هومر» آشنایی داشته است. او در کودکی از طریق افسانه های «آسوپ» یونانی به آموزش دستورزبان پرداخته که یکی از شیوه های مرسوم آموزش نخبگان آن دوران یونان باستان به شمار می رفته است. کلئوپاترا و جمع مردانی که در دوران فرمانروایی او در مصدر کارها قرار داشته اند از زمینه های تحصیلی برابری برخوردار بوده اند.»

«شیف» معتقد است تنها هنگامی درتاریخ سخنی از کلئوپاترا به میان می آید که تاریخ نویسان خواسته اند درباره یک شخصیت رومی سخن بگویند. کتاب این نویسنده به ما نشان می دهد که ملکه مصر نه تنها یکی از ثروتمندترین و مرفه ترین شهروندان این کشور به شمار می رفته بلکه از لحاظ کشوری ولشگری به مقامی هم طراز با یک ژنرال یا سرلشگر می رسد و با موبدان زمان خود نیز همتا بوده است. اما کلئوپاترا در نهایت خود را درشرایطی می یابد که باید برای ایجاد توازن دست به حرکتی حساب شده ودقیق بزند و با سزار، دیکتاتور رومی ازدواج می کند و از او صاحب پسری نیز می شود. به عقیده «شیف» رابطه کلئوپاترا و سزار یک رابطه احساسی و رومانتیک نبوده است بلکه رابطه ای است از روی ضرورت های سیاسی :«روم به ثروت مصر نیازمند است و به گندم این کشور احتیاج دارد. کلئوپاترا نمی تواند تاج وتخت خود را بدون حمایت روم حفظ کند. او و سزار خیلی زود صاحب فرزندی می شوند و کلئوپاترا به دلایلی احتمالا احساسی با سزار به روم می رود اما من حدس می زنم این دلایل بیشتر سیاسی بوده اند تا رومانتیک. آیا اصولا احساس عاشقانه ای بین این دو وجود داشته یا نه مسئله ای است که من دریافت آن را بر عهده خواننده کتاب گذاشته ام. به یاد داشته باشیم که ما در اینجا در مورد کلئوپاترا و سزار، دو رهبربسیار زیرک و حیله گرصحبت می کنیم که به همه چیز از دیدگاه سیاسی و سوق الجیشی نگاه می کرده اند.»

بیوگرافی «شیف» کلئوپاترا را تا زمان قتل «جولیوس سزار» دنبال کرده است. رابطه او با «مارک آنتونی»، پیکار سرنوشت ساز آن دو در «آکتیوم» با «اکتاوین» که بعدها به نام «سزار آگوستوس» شناخته می شود و نهایتا خودکشی این دو موضوع های مورد بحث دیگر کتاب است.

کتاب خانم «شیف» با این مبحث به پایان می رسد که آیا کلئوپاترا برای خودکشی از زهر استفاده کرده است یا حقیقتا این نیش یک مار سمی بوده است که به روایت عموم به زندگی او پایان داده است؟ این نویسنده با انجام پژوهش های بی پایان از خواننده خود خواسته است تا درمورد تاریخ به صورتی که امروز می شناسیم تجدید نظر کند.

استیسی شیف معتقد است که درکتاب زندگی کلئوپاترا درس های ارزشمندی برای خواننده مدرن نهفته است. به ویژه برای زنان مستقل امروزی تا آن ها بتوانند هرچه بیشتربه توانایی های خود به عنوان یک زن پی ببرند:«مسلما کلئوپاترا برای حکومت آفریده شده بود و یکی از برجسته ترین رهبران دورانی بود که در آن به زنان از دیدگاهی بسیار جدی تر نگاه می شد. زنان در دوران او از حقوق و امتیازهای قانونی بسیاری برخوردار بوده اند.هم چنین ما می بینیم که کلئوپاترا زنی نیست که به اطراف خود نگاهی بیاندازد و بگوید «من تنها زن حاضر در این اطاق هستم!» بلکه او نمادی است فراموش نشدنی از زنی که از اتکا به نفسی کم نظیر برخوردار است ومسیری را که انتخاب کرده به خوبی می شناسد و با آگاهی کامل در آن قدم می گذارد.»

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

بايگانی وبلاگ