http://hra-news.org/685/00/5463-1.html
گرچه دموکراسی به معنای حاکمیت مردم یا پذیرش حکومت مردم بر مردم در مقابل حکومت فرد، خانواده، طبقه، صنف و ایدئولوژی بر مردم بوده و به این مفهوم واژه ای آشکار است اما در عین حال واشکافی این واژه نیاز هر از چند گاهی به ویژه در کشورهایی است که در پی تحریف مفهوم آشکار این واژه اند .
می توان گفت دموکراسی بیش از آن که ایدئولوژی یا مکتب باشد، روش است .اگر چه از مفهوم آن نوعی ارزش گذاری و یا جانب داری بدست می آید . برای این که هرگاه بر " دمو- کراسی" تأکید می شود، پیشاپیش اصلی به نام حقانیت یا مشروعیت یا بهتر بگویم تنها حقانیت منشاء هر نوع حکومت نیز پذیرفته شده است . زیرا از مفهوم آن چنین بر می آید که فقط مردم می توانند بر مردم یا بر خود حکومت کنند .
تنها حکومت خوب یا حکومت حق، حکومتی است که بر آمده از رای یا خواست مردم باشد . بنابراین پیش فرض دموکراسی، پذیرش رای، خواست و رضایتمندی مردم بعنوان مبنای خوب بودن یا حقانی بودن هر نوع حکومت است .دموکراسی البته می پذیرد که مغهومی بشری با کارکردی عرفی و نسبی است .مدعی نیت بدون عیب و نقص است اما به شدت با هر نوع ریاکاری در همین حوزه و در برخورد با دموکراسی مخالفت می ورزد.
از دیدگاه دموکراسی خواهی، اخلاق دموکراتیک حکم می کند، فرد یا گروه دموکرات به راستی مبنای دموکراسی را پذیرفته باشد . یعنی رضایتمندی، خواست و رای مردم را تنها معیار حکومت خوب بشناسد . نه این که دموکراسی را به دموکراسی خوب و دموکراسی بد بخش نماید و ملاک این خوب و بد را از بیرون فرهنگ دموکراتیک مثلا از راه ایدئولوژی گرایی یا صنف گرایی به درون آن تعبیه نماید .
برخی ایدئولوژی گرایان منفعت خواه یا قدرت طلب در برخورد با دموکراسی و رای مردم دست به چنین گزینش ها و التقاط های ریاکارانه می زنند تا از میوه ی دموکراسی برای بی اعتبار سازی اصل دموکراسی بهره ببرند، که به نمونه هایی از آن اشاره خواهیم داشت .
پیش از ادامه ی بحث اصلی، خوب است این نکته را مورد توجه شما خواننده گرامی قرار دهم که اخلاق دموکراتیک صرفا به حوزه ی حکومت محدود نمی شود . حداقل می توان پذیرفت دموکراسی خواهی به دلیل روشی مطلوب و موفق در اداره ی کشوره، زاینده ی نوعی اخلاق اجتماعی و فردی نیز هست .در اینجا اخلاق به مفهوم سنت های فردی – اجتماعی است .
دموکراسی بعنوان روش خوب، به وجود آورنده ی اخلاق و ارزش های مربوط به خود است که بدون توجه به این کارکرد نمی توان دموکرات واقعی بود . از منظری متفاوت کارآمدی یک روش خوب، به وجود آورنده ی سنت های خوب متناسب با جوهره ی آن روش کارآمد نیز هست .
به حق خود راضی بودن، احترام به حقوق دیگری، بالابردن آستانه ی تحمل خود در مقابل دیگری، منعطف بودن، صلح طلب بودن، پرهیز از تمامیت خواهی و مطلق اندیشی، جزء فرهنگ و اخلاقی است که دموکراسی تولیدگر آن و در عین حال دموکرات بودن نیازمند عمل به چنین اخلاقی است . زندگی فردی و اجتماعی آزمون خوبی است تا معلوم کند چه کسی دموکرات یا غیر دموکرات است .
آدم هایی که مدعی دموکراسی خواهی هستند، با آدم های خوب با مفهوم پیش تر بیان شده باشند . آدم هایی که حقوق دیگری را عملاً به رسمیت شناخته، اهل صلح و مدارا هستند و تسامح و تساهل را بر خود یا دیگری رعایت می نمایند، حتما آدم های دموکراتی اند . آدم هایی خود خواه، متعصب، جزم اندیش، ستیزه خو، مطلق اندیش و تمامیت خواه نه در زندگی فردی و خانوادگی، نه در زندگی حزبی و اجتماعی و نه در امور سیاسی و حکومتی، اصلا دموکرات نیستند حتی اگر ادعای دموکراسی خواهی داشته باشند .به نظر من، ما مردم ایران به دلیل ساختارهای سیاسی حاکم و سنت های فرهنگی – اجتماعی دیرپا، کمتر دموکراتیزه شده ایم .حکومت های غیر دموکراتیک، بر گرفته از اخلاق غیر دموکراتیک ماست و در عین حال، رفتار غیر دموکراتیک همین حکومت های غیر دموکرات، در غیر دموکراتیک سازی ما، نقش اساسی داشته است .
هر گاه در رفتار فردی، خانوادگی، سازمانی و سیاسی خود اخلاق دموکراتیک را مد نظر قرار داده و برای عقاید، رفتار، منافع و حقوق دیگران حتی اگر این دیگران رقبای سرسخت و یا دشمنان ما بودند، احترام قایل شدیم، می توانیم ادعا کنیم دموکراسی خواه هستیم . گسترش ایدئولوژی نفرت، رقابت هاب تخریبی و ناسالم، تبلیغ خشونت ورزی و جزم اندیشی با اخلاق دموکراسی خواهی سازگاری ندارد . اعم از این که چنین رفتاری از اپوزیسیون سر بزند یا از یک تشکل مدنی و یا در رفتار خانوادگی بروز داده شود .
ناگفته نماند حکومت های غیر دموکرات، اگر چه رسوب دهنده ی فرهنگ غیر دموکراتیک اند اما در مواردی با رفتار تمامیت خواهانه بصورت ناخواسته ممکن است به دموکراسی خواهان مدد برسانند .برای این که همین حکومت ها با رفتار غیر دموکراتیک، جامعه را به سمت اخلاق دموکراتیک مي برند.ضمن این که باعث ميشود افراد بیش از پیش آزموده شوند و ارزش های دموکراتیک را در رفتار خود نهادینه سازند .
فرهنگ دموکراسی خواهی با مبارزه دایم، بی امان اما دموکراتیک با حکومت های غیر دموکرات، عمیق، گسترده، شفاف و پایدار خواهد شد. حکومت غیر دموکرات به همان اندازه که در برابر دموکراسی خواهان از خود، مقاومت و نا خویشتنداری نشان داده و پیروزی قطعی دموکراسی خواهان را به عقب می اندازد، به همان اندازه این فرصت را در اختیار شهروندان و نهادهای مرجع، قرار می دهد تا بیشتر دموکرات شوند .
اگر از این منظر به انقلاب زودرس بهمن 1357 نگاه شود، به خوبی نشان داده خواهد شد ارزش های دموکراتیک به اندازه کافی نهادینه نگردیده بود که انقلاب به سرعت به ضد خود تبدیل شد .اگر صلح طلبی، مدارای سیاسی و احترام به حقوق مخالف، رقیب و منتقد، فرهنگ اصیل انقلاب و انقلابیون می بود، انقلاب به فاجعه منجر نمی گردید .
چنان چه پیشتر گفتم، نیت اصلی من از نگاشتن این متن طرح ارزش های دموکراسی در رفتار شهروندان و اپوزیسیون نبود . اگرچه از دیدگاه من، یکی از مهم ترین مسایل ما در شرایط کنونی و آینده همین مساله است . باید یاد بگیریم چگونه به سنت های غیر دموکراتیک اخلاقی، عقیدتی و فرهنگی مبارزه کنیم، اما مساله ای را که می خواستم مد نظر قرار بدهم ریا کاری برخی حکومت ها در برخورد با دموکراسی است .برخی حکومت ها مثل همین" جمهوری اسلامی" حاکم بر ایران، با دموکراسی برخورد صادقانه ای ندارند.به همین دلیل فقط از میوه ای دموکراسی بهره می گیرند، اما حقانیت آن را به رسمیت نمی شناسند . اگر فرصت پیدا کنند، حتما " جمهوری اسلامی " را به " حکومت اسلامی " تغییر می دهند تا با نيت هاي آنان سازگار باشد .
برای این که مطابق ایدئولوژی حاکم ( که لزوما با دین مترادف نیست )، حقانیت حکومت نه بر گرفته از رأی و رضایتمندی مردم ( پیش فرض دموکراسی ) که بر گرفته از رأی فقیهان حکومتی به نمایندگی از سوی خدا ( و نه مردم ) است .به اصطلاح به " تئوکراسی " در مقابل " دموکراسی " باور دارند .در ساختار تئوکراتیک یا حکومت فقیهان یا حکومت ولی فقیه، این مردم نیستند که به حکومت حقانیت یا به تعبیر خودشان مشروعیت می دهند، بلکه مشروعیت از قوانین فقهی و ایدئولوژیک ناشی شده و مردم با پشتیبانی از این نوع حکومت راه رستگاری را بر خود هموار می کنند!
بنابراین " حکومت اسلامی " یا " جمهوری اسلامی " از نوعی که در ایران حاکم است، به هیچ وجه با " جمهوری " یا دموکراسی سازگاری ندارند .ناسازگاری بنيادین در منشاء حقانیت بخشی به این دو نوع از حکومت متضاد نهفته است.در حکومت اسلامی ساز و کار شکل گیری و تداوم حاکمیت، از اراده ی فقیهان نشأت می گیرد . چنان چه مجلس خبرگان ولی فقیه، ناظر بر چنین سازو کاری است.
اما در دموکراسی های شناخته شده ی جهان، ساز و کار شکل گیری و تداوم حاکمیت از اراده ی آحاد شهروندان سرچشمه می گیرد.
در دموکراسی، رأی مردم ملاک اصلی برای حقانیت حاکمین است اما در حکومت دینی، این اراده ی فقیه است که ارجعیت دارد .
دموکراسی برای به دست آوردن رأی واقعی شهروندان، ساز و کاری علمی و منطقی ارائه می دهد .همواره تلاش می کند این ساز وکار را روزآمد تر کند تا کارآمدی آن را بالا ببرد .پیش از هر چیز، آگاهی و دانایی شهروند از حقوق اساسی خود را مبنای یک جامعه ی دموکرات قرار می دهد . این آگاهی را مبنای یک جامعه ی دموکرات قرار می دهد .
این آگاهی، آگاهی فرد، صنفی، جنسیتی، قومی، طبقاتی و اجتماعی را در بر می گیرد .سپس شهروندان را بر می انگیزاند تا از راه تشکل های مدنی، صنفی، سیاسی و یا جنبش های اجتماعی برای مطالبه ی حقوق اساسی خود تلاش کنند .از آنجا که حق را امری مضمونی، نسبی و عرفی می داند، رسیدن به آن و نیز کمال بخشی به حقوق مضمونی را از راه رقابت با یکدیگر و در عین حال به شراکت گذاردن آن می داند.
در یک نظام دموکراتیک، چند صدایی و چند حزبی جایگزین تک صدایی می شود . عملا حکومت از پایین به بالا و توسط همین نهادهای مدنی، جنبش های اجتماعی، احزاب سیاسی، اتحادیه ها و سندیکاها شکل می گیرد و به دموکراسی پارلمانی، یا ریاستی و یا پادشاهی منجر می شود .
نمونه ی دموکراسی ریاستی در امریکا و فرانسه، پادشاهی در انگلستان و دموکراسی پارلمانی در آلمان است .
این نوع دموکراسی ها، بر گرفته از خواست آحاد شهروندان است و همگی در ساز و کاری علمی به وجود آمده و گسترش یافته اند .
حکومت خود را نه نماینده ی امری ماورایی ، که نماینده ی مردم می داند و نه قیم آنها .رأی مردم را تزیینی نمی داند و این رأی را نمایانگر یک حق که در نسبت به آرای سایر شهروندان اعم از رییس و مرئوس، فقیر و غنی، زن و مرد، بی دین و با دین، سیاه و سپید، برابر است به شمار می آورد .
اما شبه دموکراسی ها، یا دموکراسی های ریاکارانه و یا حکومت های تئوکراتیک که خود را به نا حق نماینده ی نیرویی ماورایی و نه مردم به حساب می آورند، به هیچ یک از ارزش های دموکراتیک و ساز و کار مربوط به آن باور ندارند .برای نمونه می توان از نظام حاکم بر ایران نام برد. این حکومت پایه خود را بر جهل مردم استوار کرده است.
نه این که با نظام آموزش و پرورش یا نظام آموزش عالی مخالفت داشته باشد، بلکه سعی آنها بر این است که مردم به حقوق اساسی
خود آگاه نباشند.
حتی از اصول مربوط به حقوق اساسی ملت، مذکور در قانون اساسی راحت گذشته یا آنها را در سایه ی قدرت مطلقه ی فردی قرار می دهند.اگر شهروندان تلاش کنند از طریق تشکیل اتحادیه، انجمن، سندیکاها و احزاب مستقل، حقوق صنفی، اجتماعی یا سیاسی خود را مطالبه نمایند و البته چنانچه این تلاش مستقل از اراده ی حکومت انجام گیرد، حتما سرکوب خواهند شد .بنابراین نا آگاهی نسبت به حقوق اساسی و عدم هرگونه تلاش برای دستیابی به این حقوق پایه ی اصلی حکومت هایی است که به دموکراسی باور ندارند.
آنها فقط حق دارند به حقوقی آگاهی پیدا کنند که از آن به حق الله یاد می کنند. برای این که اندازه این حقوق پر رنگ تر باشد، حقانیت حاکم برای دفاع از این حقوق و گسترش آن بیشتر خواهد شد . حق ویژه مطلق و غیر مشارکتی تنها چیزی است که حکومت غیر دموکراتیک به آن تمسک می جوید تا حقوق اساسی شهروندان را نیز زیر پا بگذارد .
نه این که حکومت غیر دموکراتیک مردم را به حساب نیاورد، یا برایشان دلسوزی نکند یا آنها را ناتوان بخواهد. نکته مهم این است که چنین حکومت هایی خود را قیم، دلسوز و حتی خدمتگزار مردم معرفی می کنند .قیم و دلسوز اماوظیفه دارد مردم را در مسیر درست اخلاقی – اعتقادی حکومت بدهد .آن چه برای او اهمیت دارد حفظ اصول مورد نظر یا اصول ایدئولوژیکی است که به زعم خودش برای آن موجبات سعادت شهروندان یا به تعبیر او بندگان مخلص خدا را فراهم می آورد . او خدمتگزار مردمی است که در چنین مسیری به کسب علم، دانش و تلاش معنوی و اقتصادی پرداخته اند و صد البته چنین حکومتی حرکت پوپو لیستی و بسیج توده وار را جایگزین رفتار روشمند، اصولی و نهادهای مدنی می کند.
برای این که دموکراسی ریاکارانه یا چیزی که از آن به" مردم سالاری دینی " تعبیر کرده اند نمی تواند از پشتیبانی مردم بی نیاز باشد. اما کدام مردم و با کدام روش ؟ مردمی که حق داشته باشند در تشکل هایی حضور یابند یا نمایندگانی را برای مجلس شورا و ریاست جمهوری گزینش کنند، که پیش از آن حکومت آنها را گزینش و تأیید کرده باشد .زیرا مردم امکان شناخت حق یا حقی که بصورت ویژه و انحصاری در حیطه شناخت فقیهان است را ندارند!
این قیم خیر اندیش و دلسوز است که وظیفه ی خدمتگزاری خود را در پاسبانی از حق و معرفی آن به توده های غیر خبره و عمدتا نا آگاه می داند !لطف و محبت چنین حکومت هایی به ملت ها صرفا به موارد بالا خلاصه نمی شود .آنها همواره با روشن بینی دلسوزی عدالت گستری و دشمن شناسی همچون چوپان گله مردم را از توطئه ها آگاه می کنند و اجازه نمی دهند گوسفندان طعمه گرگ ها شوند !!!و البته در مواقع ضروری و برای منکوب کردن دشمنان خارجی و عوامل داخلی نیازمند پشتیبانی مردم هستند .
مردم نیز وظیفه دارند از آنها پشتیبانی کنند .
اساسا دیده نشده است دموکراسی های شناخته شده جهان بخواهند دست به بسیج توده ها برای پشتیبانی کلیت حکومت در مقابل اپوزیسون ها یا حتی دشمنان بیرونی بزنند.اما حکومت های غیر دموکراتیک هر روز به بهانه ای مردم را به خیابان ها می کشانند .
در دموکراسی های جهان این احزاب، سندیکاها و جنبش های اجتماعی هستند که صرفا با تکیه بر امکانات حزبی خود و برای یک حق صنفی سیاسی – اجتماعی شناخته شده اعضا و هواداران را بسیج می کنند .این اقدام متناسب با وزن اجتماعی سیاسی یا میزان تأثیر گذاری بر افکار عمومی و رسیدن آن تشکل یا جنبش به اهداف معین اش یاری می رساند .
در واقع چنین فرآیندی از ارزش سیاسی یا دموکراتیک خاص خود برخوردار است و همه ی دموکراسی ها آن را پذیرفته اند .
نمونه ی اخیر آن در فرانسه، انگلستان و ایتالیا شاهد هستیم، اعتراضات صنفی کارگران البته تا آنجا که از چارچوب مبارزه ی مسالمت آمیز خارج نگردید امکان ادامه یافت .
اما حکومت های غیردموکراتیک این ارزش ها را وارونه کرده اند .آنها خودشان را به جای احزاب، سندیکا ها و جنبش های اجتماعی نشانده، آنها را سرکوب کرده و با بسیج امکانات دولتی و در موارد زیادی از راه تطمیع و تهدید، توده ها را به خیابان کشانیده و در بوق های تبلیغی می دمند که مثلا چند صد هزار نفر در نهم دی ماه، یا 22 بهمن و یا در استقبال از رهبر در سفر قم به خیابان ها آمده اند !!!
نقش احزاب را حکومت بر عهده گرفته، حضور مردم را تا سر حد پشتیبانی توده وار از حاکم تنزل داده و سعی دارند از این راه که به لحاظ دموکراتیک و سیاسی فاقد هر نوع ارزش است وانمود کنند که مردم نیز در چنین نظام هایی از جایگاه والا !!! برخوردار هستند و هر روز جمع می شوند تا از نظام خود در مقابل دشمن خارجی و عوامل داخلی اش پشتیبانی کنند .جالب این است که این حکومت های فردی و غیر دموکراتیک تلاش دارند تا از طریق چنین نمایش های مضحک و فاقد ارزش های دموکراتیک با دموکراسی های کهن و قدرتمند جهان نیز رقابت کنند !!!
قدمت بسیج کنندگی هیتلر، موسیلینی، استالین و حتی صدام حسین و نیز حکومت هایی مثل چین و کره شمالی مثال زدنی است ولی آیا کسی چنین حکومت هایی را دموکرات به حساب آورده است ؟
حکومت های غیر دموکرات سعی می کنند به جای مردم بیندیشند، وظایف احزاب و تشکل های مستقل را خود بر عهده بگیرند و قدرت مالی، سیاسی و اجتماعی را به انحصار خود در آورند و خود از طرف همه ی مردم حرف بزنند .
حشمت الله طبرزدی – آذر ماه 1389 خورشیدی - زندان رجایی شهر کرج
منبع: هرانا
می توان گفت دموکراسی بیش از آن که ایدئولوژی یا مکتب باشد، روش است .اگر چه از مفهوم آن نوعی ارزش گذاری و یا جانب داری بدست می آید . برای این که هرگاه بر " دمو- کراسی" تأکید می شود، پیشاپیش اصلی به نام حقانیت یا مشروعیت یا بهتر بگویم تنها حقانیت منشاء هر نوع حکومت نیز پذیرفته شده است . زیرا از مفهوم آن چنین بر می آید که فقط مردم می توانند بر مردم یا بر خود حکومت کنند .
تنها حکومت خوب یا حکومت حق، حکومتی است که بر آمده از رای یا خواست مردم باشد . بنابراین پیش فرض دموکراسی، پذیرش رای، خواست و رضایتمندی مردم بعنوان مبنای خوب بودن یا حقانی بودن هر نوع حکومت است .دموکراسی البته می پذیرد که مغهومی بشری با کارکردی عرفی و نسبی است .مدعی نیت بدون عیب و نقص است اما به شدت با هر نوع ریاکاری در همین حوزه و در برخورد با دموکراسی مخالفت می ورزد.
از دیدگاه دموکراسی خواهی، اخلاق دموکراتیک حکم می کند، فرد یا گروه دموکرات به راستی مبنای دموکراسی را پذیرفته باشد . یعنی رضایتمندی، خواست و رای مردم را تنها معیار حکومت خوب بشناسد . نه این که دموکراسی را به دموکراسی خوب و دموکراسی بد بخش نماید و ملاک این خوب و بد را از بیرون فرهنگ دموکراتیک مثلا از راه ایدئولوژی گرایی یا صنف گرایی به درون آن تعبیه نماید .
برخی ایدئولوژی گرایان منفعت خواه یا قدرت طلب در برخورد با دموکراسی و رای مردم دست به چنین گزینش ها و التقاط های ریاکارانه می زنند تا از میوه ی دموکراسی برای بی اعتبار سازی اصل دموکراسی بهره ببرند، که به نمونه هایی از آن اشاره خواهیم داشت .
پیش از ادامه ی بحث اصلی، خوب است این نکته را مورد توجه شما خواننده گرامی قرار دهم که اخلاق دموکراتیک صرفا به حوزه ی حکومت محدود نمی شود . حداقل می توان پذیرفت دموکراسی خواهی به دلیل روشی مطلوب و موفق در اداره ی کشوره، زاینده ی نوعی اخلاق اجتماعی و فردی نیز هست .در اینجا اخلاق به مفهوم سنت های فردی – اجتماعی است .
دموکراسی بعنوان روش خوب، به وجود آورنده ی اخلاق و ارزش های مربوط به خود است که بدون توجه به این کارکرد نمی توان دموکرات واقعی بود . از منظری متفاوت کارآمدی یک روش خوب، به وجود آورنده ی سنت های خوب متناسب با جوهره ی آن روش کارآمد نیز هست .
به حق خود راضی بودن، احترام به حقوق دیگری، بالابردن آستانه ی تحمل خود در مقابل دیگری، منعطف بودن، صلح طلب بودن، پرهیز از تمامیت خواهی و مطلق اندیشی، جزء فرهنگ و اخلاقی است که دموکراسی تولیدگر آن و در عین حال دموکرات بودن نیازمند عمل به چنین اخلاقی است . زندگی فردی و اجتماعی آزمون خوبی است تا معلوم کند چه کسی دموکرات یا غیر دموکرات است .
آدم هایی که مدعی دموکراسی خواهی هستند، با آدم های خوب با مفهوم پیش تر بیان شده باشند . آدم هایی که حقوق دیگری را عملاً به رسمیت شناخته، اهل صلح و مدارا هستند و تسامح و تساهل را بر خود یا دیگری رعایت می نمایند، حتما آدم های دموکراتی اند . آدم هایی خود خواه، متعصب، جزم اندیش، ستیزه خو، مطلق اندیش و تمامیت خواه نه در زندگی فردی و خانوادگی، نه در زندگی حزبی و اجتماعی و نه در امور سیاسی و حکومتی، اصلا دموکرات نیستند حتی اگر ادعای دموکراسی خواهی داشته باشند .به نظر من، ما مردم ایران به دلیل ساختارهای سیاسی حاکم و سنت های فرهنگی – اجتماعی دیرپا، کمتر دموکراتیزه شده ایم .حکومت های غیر دموکراتیک، بر گرفته از اخلاق غیر دموکراتیک ماست و در عین حال، رفتار غیر دموکراتیک همین حکومت های غیر دموکرات، در غیر دموکراتیک سازی ما، نقش اساسی داشته است .
هر گاه در رفتار فردی، خانوادگی، سازمانی و سیاسی خود اخلاق دموکراتیک را مد نظر قرار داده و برای عقاید، رفتار، منافع و حقوق دیگران حتی اگر این دیگران رقبای سرسخت و یا دشمنان ما بودند، احترام قایل شدیم، می توانیم ادعا کنیم دموکراسی خواه هستیم . گسترش ایدئولوژی نفرت، رقابت هاب تخریبی و ناسالم، تبلیغ خشونت ورزی و جزم اندیشی با اخلاق دموکراسی خواهی سازگاری ندارد . اعم از این که چنین رفتاری از اپوزیسیون سر بزند یا از یک تشکل مدنی و یا در رفتار خانوادگی بروز داده شود .
ناگفته نماند حکومت های غیر دموکرات، اگر چه رسوب دهنده ی فرهنگ غیر دموکراتیک اند اما در مواردی با رفتار تمامیت خواهانه بصورت ناخواسته ممکن است به دموکراسی خواهان مدد برسانند .برای این که همین حکومت ها با رفتار غیر دموکراتیک، جامعه را به سمت اخلاق دموکراتیک مي برند.ضمن این که باعث ميشود افراد بیش از پیش آزموده شوند و ارزش های دموکراتیک را در رفتار خود نهادینه سازند .
فرهنگ دموکراسی خواهی با مبارزه دایم، بی امان اما دموکراتیک با حکومت های غیر دموکرات، عمیق، گسترده، شفاف و پایدار خواهد شد. حکومت غیر دموکرات به همان اندازه که در برابر دموکراسی خواهان از خود، مقاومت و نا خویشتنداری نشان داده و پیروزی قطعی دموکراسی خواهان را به عقب می اندازد، به همان اندازه این فرصت را در اختیار شهروندان و نهادهای مرجع، قرار می دهد تا بیشتر دموکرات شوند .
اگر از این منظر به انقلاب زودرس بهمن 1357 نگاه شود، به خوبی نشان داده خواهد شد ارزش های دموکراتیک به اندازه کافی نهادینه نگردیده بود که انقلاب به سرعت به ضد خود تبدیل شد .اگر صلح طلبی، مدارای سیاسی و احترام به حقوق مخالف، رقیب و منتقد، فرهنگ اصیل انقلاب و انقلابیون می بود، انقلاب به فاجعه منجر نمی گردید .
چنان چه پیشتر گفتم، نیت اصلی من از نگاشتن این متن طرح ارزش های دموکراسی در رفتار شهروندان و اپوزیسیون نبود . اگرچه از دیدگاه من، یکی از مهم ترین مسایل ما در شرایط کنونی و آینده همین مساله است . باید یاد بگیریم چگونه به سنت های غیر دموکراتیک اخلاقی، عقیدتی و فرهنگی مبارزه کنیم، اما مساله ای را که می خواستم مد نظر قرار بدهم ریا کاری برخی حکومت ها در برخورد با دموکراسی است .برخی حکومت ها مثل همین" جمهوری اسلامی" حاکم بر ایران، با دموکراسی برخورد صادقانه ای ندارند.به همین دلیل فقط از میوه ای دموکراسی بهره می گیرند، اما حقانیت آن را به رسمیت نمی شناسند . اگر فرصت پیدا کنند، حتما " جمهوری اسلامی " را به " حکومت اسلامی " تغییر می دهند تا با نيت هاي آنان سازگار باشد .
برای این که مطابق ایدئولوژی حاکم ( که لزوما با دین مترادف نیست )، حقانیت حکومت نه بر گرفته از رأی و رضایتمندی مردم ( پیش فرض دموکراسی ) که بر گرفته از رأی فقیهان حکومتی به نمایندگی از سوی خدا ( و نه مردم ) است .به اصطلاح به " تئوکراسی " در مقابل " دموکراسی " باور دارند .در ساختار تئوکراتیک یا حکومت فقیهان یا حکومت ولی فقیه، این مردم نیستند که به حکومت حقانیت یا به تعبیر خودشان مشروعیت می دهند، بلکه مشروعیت از قوانین فقهی و ایدئولوژیک ناشی شده و مردم با پشتیبانی از این نوع حکومت راه رستگاری را بر خود هموار می کنند!
بنابراین " حکومت اسلامی " یا " جمهوری اسلامی " از نوعی که در ایران حاکم است، به هیچ وجه با " جمهوری " یا دموکراسی سازگاری ندارند .ناسازگاری بنيادین در منشاء حقانیت بخشی به این دو نوع از حکومت متضاد نهفته است.در حکومت اسلامی ساز و کار شکل گیری و تداوم حاکمیت، از اراده ی فقیهان نشأت می گیرد . چنان چه مجلس خبرگان ولی فقیه، ناظر بر چنین سازو کاری است.
اما در دموکراسی های شناخته شده ی جهان، ساز و کار شکل گیری و تداوم حاکمیت از اراده ی آحاد شهروندان سرچشمه می گیرد.
در دموکراسی، رأی مردم ملاک اصلی برای حقانیت حاکمین است اما در حکومت دینی، این اراده ی فقیه است که ارجعیت دارد .
دموکراسی برای به دست آوردن رأی واقعی شهروندان، ساز و کاری علمی و منطقی ارائه می دهد .همواره تلاش می کند این ساز وکار را روزآمد تر کند تا کارآمدی آن را بالا ببرد .پیش از هر چیز، آگاهی و دانایی شهروند از حقوق اساسی خود را مبنای یک جامعه ی دموکرات قرار می دهد . این آگاهی را مبنای یک جامعه ی دموکرات قرار می دهد .
این آگاهی، آگاهی فرد، صنفی، جنسیتی، قومی، طبقاتی و اجتماعی را در بر می گیرد .سپس شهروندان را بر می انگیزاند تا از راه تشکل های مدنی، صنفی، سیاسی و یا جنبش های اجتماعی برای مطالبه ی حقوق اساسی خود تلاش کنند .از آنجا که حق را امری مضمونی، نسبی و عرفی می داند، رسیدن به آن و نیز کمال بخشی به حقوق مضمونی را از راه رقابت با یکدیگر و در عین حال به شراکت گذاردن آن می داند.
در یک نظام دموکراتیک، چند صدایی و چند حزبی جایگزین تک صدایی می شود . عملا حکومت از پایین به بالا و توسط همین نهادهای مدنی، جنبش های اجتماعی، احزاب سیاسی، اتحادیه ها و سندیکاها شکل می گیرد و به دموکراسی پارلمانی، یا ریاستی و یا پادشاهی منجر می شود .
نمونه ی دموکراسی ریاستی در امریکا و فرانسه، پادشاهی در انگلستان و دموکراسی پارلمانی در آلمان است .
این نوع دموکراسی ها، بر گرفته از خواست آحاد شهروندان است و همگی در ساز و کاری علمی به وجود آمده و گسترش یافته اند .
حکومت خود را نه نماینده ی امری ماورایی ، که نماینده ی مردم می داند و نه قیم آنها .رأی مردم را تزیینی نمی داند و این رأی را نمایانگر یک حق که در نسبت به آرای سایر شهروندان اعم از رییس و مرئوس، فقیر و غنی، زن و مرد، بی دین و با دین، سیاه و سپید، برابر است به شمار می آورد .
اما شبه دموکراسی ها، یا دموکراسی های ریاکارانه و یا حکومت های تئوکراتیک که خود را به نا حق نماینده ی نیرویی ماورایی و نه مردم به حساب می آورند، به هیچ یک از ارزش های دموکراتیک و ساز و کار مربوط به آن باور ندارند .برای نمونه می توان از نظام حاکم بر ایران نام برد. این حکومت پایه خود را بر جهل مردم استوار کرده است.
نه این که با نظام آموزش و پرورش یا نظام آموزش عالی مخالفت داشته باشد، بلکه سعی آنها بر این است که مردم به حقوق اساسی
خود آگاه نباشند.
حتی از اصول مربوط به حقوق اساسی ملت، مذکور در قانون اساسی راحت گذشته یا آنها را در سایه ی قدرت مطلقه ی فردی قرار می دهند.اگر شهروندان تلاش کنند از طریق تشکیل اتحادیه، انجمن، سندیکاها و احزاب مستقل، حقوق صنفی، اجتماعی یا سیاسی خود را مطالبه نمایند و البته چنانچه این تلاش مستقل از اراده ی حکومت انجام گیرد، حتما سرکوب خواهند شد .بنابراین نا آگاهی نسبت به حقوق اساسی و عدم هرگونه تلاش برای دستیابی به این حقوق پایه ی اصلی حکومت هایی است که به دموکراسی باور ندارند.
آنها فقط حق دارند به حقوقی آگاهی پیدا کنند که از آن به حق الله یاد می کنند. برای این که اندازه این حقوق پر رنگ تر باشد، حقانیت حاکم برای دفاع از این حقوق و گسترش آن بیشتر خواهد شد . حق ویژه مطلق و غیر مشارکتی تنها چیزی است که حکومت غیر دموکراتیک به آن تمسک می جوید تا حقوق اساسی شهروندان را نیز زیر پا بگذارد .
نه این که حکومت غیر دموکراتیک مردم را به حساب نیاورد، یا برایشان دلسوزی نکند یا آنها را ناتوان بخواهد. نکته مهم این است که چنین حکومت هایی خود را قیم، دلسوز و حتی خدمتگزار مردم معرفی می کنند .قیم و دلسوز اماوظیفه دارد مردم را در مسیر درست اخلاقی – اعتقادی حکومت بدهد .آن چه برای او اهمیت دارد حفظ اصول مورد نظر یا اصول ایدئولوژیکی است که به زعم خودش برای آن موجبات سعادت شهروندان یا به تعبیر او بندگان مخلص خدا را فراهم می آورد . او خدمتگزار مردمی است که در چنین مسیری به کسب علم، دانش و تلاش معنوی و اقتصادی پرداخته اند و صد البته چنین حکومتی حرکت پوپو لیستی و بسیج توده وار را جایگزین رفتار روشمند، اصولی و نهادهای مدنی می کند.
برای این که دموکراسی ریاکارانه یا چیزی که از آن به" مردم سالاری دینی " تعبیر کرده اند نمی تواند از پشتیبانی مردم بی نیاز باشد. اما کدام مردم و با کدام روش ؟ مردمی که حق داشته باشند در تشکل هایی حضور یابند یا نمایندگانی را برای مجلس شورا و ریاست جمهوری گزینش کنند، که پیش از آن حکومت آنها را گزینش و تأیید کرده باشد .زیرا مردم امکان شناخت حق یا حقی که بصورت ویژه و انحصاری در حیطه شناخت فقیهان است را ندارند!
این قیم خیر اندیش و دلسوز است که وظیفه ی خدمتگزاری خود را در پاسبانی از حق و معرفی آن به توده های غیر خبره و عمدتا نا آگاه می داند !لطف و محبت چنین حکومت هایی به ملت ها صرفا به موارد بالا خلاصه نمی شود .آنها همواره با روشن بینی دلسوزی عدالت گستری و دشمن شناسی همچون چوپان گله مردم را از توطئه ها آگاه می کنند و اجازه نمی دهند گوسفندان طعمه گرگ ها شوند !!!و البته در مواقع ضروری و برای منکوب کردن دشمنان خارجی و عوامل داخلی نیازمند پشتیبانی مردم هستند .
مردم نیز وظیفه دارند از آنها پشتیبانی کنند .
اساسا دیده نشده است دموکراسی های شناخته شده جهان بخواهند دست به بسیج توده ها برای پشتیبانی کلیت حکومت در مقابل اپوزیسون ها یا حتی دشمنان بیرونی بزنند.اما حکومت های غیر دموکراتیک هر روز به بهانه ای مردم را به خیابان ها می کشانند .
در دموکراسی های جهان این احزاب، سندیکاها و جنبش های اجتماعی هستند که صرفا با تکیه بر امکانات حزبی خود و برای یک حق صنفی سیاسی – اجتماعی شناخته شده اعضا و هواداران را بسیج می کنند .این اقدام متناسب با وزن اجتماعی سیاسی یا میزان تأثیر گذاری بر افکار عمومی و رسیدن آن تشکل یا جنبش به اهداف معین اش یاری می رساند .
در واقع چنین فرآیندی از ارزش سیاسی یا دموکراتیک خاص خود برخوردار است و همه ی دموکراسی ها آن را پذیرفته اند .
نمونه ی اخیر آن در فرانسه، انگلستان و ایتالیا شاهد هستیم، اعتراضات صنفی کارگران البته تا آنجا که از چارچوب مبارزه ی مسالمت آمیز خارج نگردید امکان ادامه یافت .
اما حکومت های غیردموکراتیک این ارزش ها را وارونه کرده اند .آنها خودشان را به جای احزاب، سندیکا ها و جنبش های اجتماعی نشانده، آنها را سرکوب کرده و با بسیج امکانات دولتی و در موارد زیادی از راه تطمیع و تهدید، توده ها را به خیابان کشانیده و در بوق های تبلیغی می دمند که مثلا چند صد هزار نفر در نهم دی ماه، یا 22 بهمن و یا در استقبال از رهبر در سفر قم به خیابان ها آمده اند !!!
نقش احزاب را حکومت بر عهده گرفته، حضور مردم را تا سر حد پشتیبانی توده وار از حاکم تنزل داده و سعی دارند از این راه که به لحاظ دموکراتیک و سیاسی فاقد هر نوع ارزش است وانمود کنند که مردم نیز در چنین نظام هایی از جایگاه والا !!! برخوردار هستند و هر روز جمع می شوند تا از نظام خود در مقابل دشمن خارجی و عوامل داخلی اش پشتیبانی کنند .جالب این است که این حکومت های فردی و غیر دموکراتیک تلاش دارند تا از طریق چنین نمایش های مضحک و فاقد ارزش های دموکراتیک با دموکراسی های کهن و قدرتمند جهان نیز رقابت کنند !!!
قدمت بسیج کنندگی هیتلر، موسیلینی، استالین و حتی صدام حسین و نیز حکومت هایی مثل چین و کره شمالی مثال زدنی است ولی آیا کسی چنین حکومت هایی را دموکرات به حساب آورده است ؟
حکومت های غیر دموکرات سعی می کنند به جای مردم بیندیشند، وظایف احزاب و تشکل های مستقل را خود بر عهده بگیرند و قدرت مالی، سیاسی و اجتماعی را به انحصار خود در آورند و خود از طرف همه ی مردم حرف بزنند .
حشمت الله طبرزدی – آذر ماه 1389 خورشیدی - زندان رجایی شهر کرج
منبع: هرانا
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر