جمعه، دی ۱۰، ۱۳۸۹

سياست خارجی روسيه در سال ۲۰۱۰ بر نزديکی با غرب تمرکز داشت


سياست خارجی روسيه در سال ۲۰۱۰ بر نزديکی با غرب تمرکز داشت
http://www.voanews.com/persian/news/Russia_West-2010-12-31-112707639.html

تره نين: رهبران روسيه تصميم گرفته اند روابط خود را با کشورهايی که می توانند منبعی برای مدرن شدن روسيه باشند، بهبود بخشند

روسيه قسمت اعظم سال ۲۰۱۰ ميلادی را صرف بهبود روابط خود در صحنه بين المللی کرد. برای مثال، با پايان دادن به اختلافات مرزی خود با نروژ، روابط ميان روسيه و اوکراين را نيز به سطح متعادل تری ارتقاء داد. اما بزرگترين تغيير در سياست خارجی روسيه در سال ميلادی جاری را بهبود روابط مسکو با آمريکا و لهستان، تشکيل می دهد.
نيکيتا خروشچف و لئونيد برژنف رهبران اتحاد شوروی سابق و آندره گروميکو، مشهور ترين و پر سابقه ترين وزير امور خارجه اولين و آخرين امپراطوری کمونيستی جهان، مانند اکثر دولتمردان روسی چهره های اخمو و در هم کشيده داشتند، لقب گروميکو، علاوه به «آقای نه،» «مستر گروم» يا «آقای عبوس» بود، اما دميتری مدودف، رييس جمهوری فعلی روسيه، با وجود تجاوز کوتاه مدت ارتش سرخ به گرجستان در تقريبا ۱۸ ماه پيش و تيره شدن نمای سياست خارجی کرملين، قيافه ای بشاش و سرحال از خود نشان می دهد که بنوعی حاکی از علاقه روس ها به نمايشی از «نو گرائی» ست.
کنستانين ون اگرتِ، انديشمند و پژوهشگر علوم سياسی، در مورد سياست خارجی روسيه در شرق و به ويژه روابط مسکو و پکن می گويد: «روس ها در اين رابطه بطور روز افزونی طرف ضعيف تر هستند، چون اکثر شرکت های روسی منابع مالی و سرمايه مورد نياز را از چين وام گرفته اند.»
در قاره اروپا نيز حضور ولاديمير پوتين، نخست وزير روسيه، در مراسم يادبود قتل عام ۱۵ هزار افسر ارتش لهستان توسط ارتش سرخ در آخرين روزهای جنگ جهانی دوم در جنگل «کاتين» به تلاش بی وقفه کرملين برای بهبود روابط خود با ورشو، تعبير شد.
با اين حال يک تحليگر نظامی بنام «پاول فلگنهاور» می گويد: «البته اين مراودات نزديک و مدال دادن به شخصيت های لهستانی نمايشی از خواست کرملين برای روابط بهتر با ورشو ست، اما واقعيت اين است که هنوز زيربنايی از بی اعتمادی در روابط دو کشور وجود دارد.»
دو دهه از فروپاشی اتحاد شوروی سابق بعنوان يکی از دو ابر قدرت دوره جنگ سرد ميگذرد، و به گفته دميتری تره نين، رييس موسسه تحقيقاتی کارنگی مسکو، رهبران روسيه کاملاً نسبت به ناکامی های خود در دستيابی به جايگاه سابق، واقف هستند. آقای تره نين می گويد: «صرف جانبداری از يک تصوير در حال پژمرده شدن از شوروی سابق، برای رهبران فعلی کرملين کافی نيست. به همين دليل تصميم گرفتند روابط خود را با کشورهايی که می توانستند منبعی برای مدرن شدن روسيه باشند، بهبود بخشند.»
رييس موسسه تحقيقاتی کارنگی مسکو می گويد که ار همين رو و برای مثال، با وجود اخراج حلقه ای از جاسوسان روسی از ايالات متحده و بازداشت يک دلال اسلحه روسی در تايلند و انتقال وی به آمريکا، کرملين اجازه نمی دهد به دوستی آن کشور با ايالات متحده آسيبی وارد شود و حتی آشکارا نسبت به دخالت نظامی آمريکا در افغانستان نظر مثبتی نشان می دهد. مضافاً آنکه وی اضافه می کند: «اگر طالبان و انديشه بنيادگرايی اسلامی به نقاطی مثل قرقيزستان، تاجيکستان و ازبکستان سرايت کند، کابوسی برای روس ها شروع می شود که بشدت از آن بيزارند.»
پژوهشگران علوم سياسی در مقام مقايسه، سياست خارجی روسيه قرن نوزدهم و اتحاد شوروی در قرن بيستم را به «آونگی» تشبيه می کنند که مداوماً از شرق به غرب و بر عکس متمايل می شود. به همين سياق، روسيه قرن بيست و يکم نيز با قدرت گيری، به ويژه اقتصادی، چين در شرق آشکارا به سمت غرب، متمايل شده است.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

بايگانی وبلاگ