چهارشنبه، آذر ۰۳، ۱۳۸۹

همنشين بهار-ای کاش تقی شهرام زنده میماند









ای کاش تقی شهرام زنده میماند
همنشين بهار
http://asre-nou.net/php/view.php?objnr=12304

به نوار گفت و گوهاى درونى که گفته می‌شود پائیز سال ۱۳۵۴بين دو سازمان چريك هاى فدائى و مجاهدين صورت گرفته، گوش می‌کردم. [۱] نخستین گوینده بسیار متین و فروتن سخن می‌گفت. با خودم گفتم او نمی‌تواند تقی شهرام باشد.

کم‌کم معلوم شد حمید اشرف است.

می‌گفت ما (در سازمان فدایی)، بیانیه اعلام مواضع (ایدئولوژیک) [۲] را به بحث سازمانی گذاشتیم و برنامه مطالعاتی رفقا را متوقف کردیم که این موضوع را مورد بحث قرار بدهند و نقطه نطراتشان را جمعبندی کنند...

جان کلام آنچه رفقا مطرح کردند این بود که آیا این حرکت جدید یک حرکت بنیاداً اصولی هست یا نه؟

شهرام می‌پرسد حرکت بنیاداً اصولی یعنی چی؟

حمید می‌گوید یعنی آیا شکل برخورد عملی‌شان با این مسئله درست بوده یا نه؟...

با واکنش تقی شهرام که پاسخ می‌دهد «حرفهای شما، حرفهایی است که از عناصر فرصت طلب و اپورتونیست مذهبی می‌شنویم»، حمید، آرامش و اطمینان خود را از دست نداده و ادامه می‌دهد:

«مارکسیستها ضرورت حمله به مذهب را هیچوقت حس نمی‌کردند، چون معتقد بودند بعد از تغئیر زیربنا، روبنا هم تغئیر خواهد کرد. شما به روحیات و اعتقادات مردم حمله کرده و موضعگیری شدیدی را ایجاد کرده اید که در عمل برخلاف وحدت عمل می‌کند....»

بهروز ارمغانی سئوالی با این مضمون می‌پرسد که چرا بیانیه اعلام مواضع ، این اواخر (مهر ۵۴) منتشر شده، آیا دلیل خاصی دارد؟

شهرام با بیان اینکه شما در مورد ما ذهنی هستید عنوان می‌کند از اوائل زمستان ۵۳ به طور قاطع گفتیم مبارزه ایدئولوژیک را به پهنه فلسفی می‌بریم و موضع مارکسیستی سازمان را از نظر داخلی اعلام نمودیم.

(می خواستیم بیانیه را زودتر بنویسیم اما) «با خونه گردی های ساواک روبرو شدیم...حوالی عید ۵۴ مقدمه دوّم بیانیه نوشته شد...تا جریانات (بعداز کمی مکث) ، عمل نظامی و اینا در اردیبهشت بود دیگه، پیش آمد. [۳]

تصمیم داشتیم بیانیه را در تابستون ۵۴...منتشر کنیم که ضربه به رفقای ما پیش آمد [۴] و این جریان باز کار را عقب انداخت...

حمید می‌پرسد چه ضرری داشت شما نوشته هایتان را با ماهم در میان بگذارید؟ شهرام از عدم اعتماد به فدائیان حرف می‌زند و از جمله می‌گوید شما کتاب نیکتین را به ما ندادید(...)، شما موضع مارکسیستی در مورد ما نمی‌گیرید...

................................................

برخورد من بیطرفانه نیست.

نکته های ظریف در این گفتگو بسیار است....(...)

هرکس بنا بر پیشداوری‌ها، ماهیت و شناخت خودش بخش هایی را برجسته می‌کند. [۵]

سخنان سنجیده تقی شهرام در مورد شوروی و لیبی (نوار شماره 9a) آموزنده بود اما قضاوتش در مورد نقشه ساواک برای بدنام کردن دکتر شریعتی و آنچه امر کرد روزنامه کیهان انتشار دهد، ناسنجیده.

***

عوض کردن گاه به گاه مباحث توسط وی، گذاشتن حرف در دهان مخاطب و دویدن در بحث‌ها، پشت‌هم‌اندازی و از این شاخه به آن شاخه پریدن، روال منطقی گفتگو را بهم می‌زد.

هوشیاری مخاطبین تقی شهرام که پشت طرح به اصطلاح جبهه واحد او را می‌خوانند و بازی نمی‌خورند، قابل تأمل بود و آرامش و وقار آنان مرا تحت تأثیر قرار داد.

در فايل صوتى شماره ۴b وقتی حمید اشرف از مجید شریف واقفی اسم می‌برَد که گویا پیش از آذر ۵۳ به کارگری فرستاده شده، تقی شهرام با شنیدن اسم مجید، با قهقهه ای زشت، واکنشی نشان می‌دهد که بسیار پُرمعنا است...

................................................

محَک هر چیزی در جریان عمل روشن می‌شود.

او در این گفتگو یکی دوبار تاکید می‌کند باید قدرت سیاسی، تشکیلاتی و نظامی خودمان را حفظ کنیم. با فدائیان هم با کنایه و اشاره و فخرفروشی و، با به رخ کشیدن معلومات مارکسیستی برخورد می‌کند و دم به دم مُشت بر میز می‌کوبد...

***

ای کاش و صدکاش شّر ارتجاع، دامنگیر تقی شهرام نمی‌شد و آن انسان سخت‌کوش و مبارز که قسَم و آیه هایش در همین گفتگو (به خدا قسم، به پیر و پیغمبر...نمیدونم والله) ــ نشان می‌دهد هنوز در گفتمانی است که ادعا می‌کند ریشه اش را کنده‌است، زنده می‌ماند.

ای کاش زنده می‌ماند و می‌دید قدرت سیاسی وتشکیلاتی و نظامی حقانیت نمی‌سازد.

ای کاش و صدکاش او که در همین گفتگو به درستی می‌گوید: «محَک هر چیزی در جریان عمل روشن می‌شود»، زنده می‌ماند تا به پژواک عملکردی که جز به سود ساواک و مرتجعین نبود، پی می‌بُرد.

خودش در این گفتگو (ضمن توضیح یک مسئله) پرسیده‌است:

مرد حسابی، چه کار کردین و چه وسائل و شیوه هایی به کار بردین که توده ها از تو حمایت نکردند؟

................................................

آیا حمید اشرف قتل مجید شریف‌واقفی را زیر سئوال بُرد؟

کاش متن این گفتگو نه اکنون، بسیار زودتر از این در دسترس مردم قرار می‌گرفت و این سئوال هم پیش نمی‌آمد که چرا الآن؟

هرآنچه پیش از انقلاب پشت پرده رفت (و کتاب کشف الاسرار و حکومت اسلامی آیه‌الله خمینی را نیز شامل می‌شود)، بی‌خود و بی‌جهت، عزیز و مرموز می‌نمود.

اگر استبداد شاهانه و شیخانه نبود، مردم ایران بیش از این و پیش از این، با طاووسان علیین شده و چند و چون ادعاها آشنا می‌شدند.

***

فرض را بر این می‌گذاریم که این گفتگو در پائیز سال ۵۴ انجام شده‌است و چریکهای فدایی به دلیل رونمایی از چگونگی قتل شریف واقفی و گلوله خورن صمدیه لباف که با دستگیری وحید افراخته و محسن خاموشی... از پرده برون افتاد ــ از عمق فاجعه باخبر شده‌اند و در بیانیه اعلام مواضع ایدئولوزیک، (که پیش از گفتگوی مزبور در اختیار داشتند)، داستان اینگونه تصفیه های سازمانی را دنبال کرده‌اند.

پرسش مهمی که پیش می‌آید این است:

آیا حمید اشرف از کنار این فاجعه گذشت که در این مورد سئوالی مطرح ننمود؟ مگر او می‌توانست از کسانیکه آمده‌اند طرح وحدت را روی میز بگذارند، نپرسد که چند و چون آن واقعه چیست؟ و چرا شما با برادران دیروز خود با شیوه های ضدانسانی برخورد کرده اید؟

درست است که او و بهروز ارمغانی (در مجموع) شیوه های اتخاذشده توسط جریان تقی شهرام را نمی‌پذیرند اما چرا بطور خاص به مسئله شریف اشاره نکردند؟ (فرض بر این است که نوار موجود همه گفتگوها را بازتاب می‌دهد.)

................................................

آب از سرچشمه گِل‌آلود است.

در شرایطی که مبارزه ايدئولوژيک، و وحدت اصولی نيروهای انقلابی با برخوردهای چپ روانه و سلطه طلبانه و با جدل و تهمت،آلوده شده بود، تقی شهرام و مریدانش به جای اینکه کلمه را با کلمه پاسخ دهند، برای به اصطلاح مقابله با نهادینه شدن ارتجاع در سازمان مجاهدین، سربه نیست کردن امثال مجید شریف واقفی را توجیه نمودند و اعتراض شریف و یارانش را، مصادره امکانات و خلع سلاح سازمان جلوه دادند.

آنان خیال می‌کردند ارائه برخی خدمات و آموزش های تشکیلاتی در چارچوب مبارزه مسلحانه به گروه های مذهبی که از جمله با انگیزه های تاثیرگذاری روی آنان همراه بود، می‌تواند از تردیدها بکاهد و دیگران نیز بر جنایت صحه می‌گذارند.

درست است که اینگونه رویدادها را باید بر زمینه مشی چریکی و مبارزه مسلحانه و مناسبات و سازوکارهای آن مورد بررسی قرار داد، اما مقتضیات و ضرورت های حاکم بر مبارزه مسلحانه با رژیم دیکتاتوری، و اینکه پیشتر خود صمدیه و مجید هم، در کنارزدن خونین این و آن دخالت داشته اند، از قبح برادرکشی نمی‌کاهد.

***

گرچه «ماهی از سر گنده گردد نی ز دُم» اما نباید برادرکشی ها را تنها پای امثال شهرام نوشت. همه، همه تشکیلات مسئول بوده‌اند.

نباید تنها یک نفر را مسئول این رخدادها تلقی نمائیم.

آب از سرچشمه ( از ساختار سازمانی که زمینه قدرت گیری مطلق راهـبران را فراهم می‌کند) گِل آلود است.

***********************************************************

پانویس:

۱- گفت و گوهاى درونى بين «حمید اشرفـ ـ بهروز ارمغانی» و «تقی شهرام ـ جواد قائدی» ( پائیز ۱۳۵۴)

۲- بیانیه اعلام مواضع ایدئولوژیک...(مهرماه 1354)

در این بیانیه یک جمله در مورد صمدیه لباف مرا به فکر فرو برد که چه ضرورتی داشت تقی شهرام در مورد وی که در کمیته مشترک ضدخرابکاری شکنجه می شد، خبری را انتشار دهد که برای ساواک نامعلوم بود؟

جدا از تک‌نویسی های ... در مورد صمدیه، ساواک با استناد به جمله زیر (در بیانیه اعلام مواضع ایدئولوژیک) صمدیه را به زنجیر کشید و...

«صمدیه لباف «به احتمال بسیار زیاد از طرف دشمن نیز به دلیل شرکت در یکی دو واقعه نظامی از جمله شرکت در واقعه اتفاقی کشته شدن مأمور ژاندارمری که به دنبال جستجوی مواد مخدر قصد بازرسی او را در مسجد هاشمی داشت محکوم به اعدام خواهد شد. (این وقایع لورفته است) » (پاورقی شماره یک)

آیا واقعاً لاپورت فوق، اطلاعات سوخته بود؟! و ساواک از آن اطلاع کامل داشت؟

فرض کنیم چنین باشد. خب، طرح این مسئله چه ربطی به اعلام مواضع ایدئولوزیک دارد؟

................................................

۳- «با خونه گردی های ساواک روبرو شدیم...حوالی عید ۵۴ مقدمه دوم بیانیه نوشته شد...تا جریانات... عمل نظامی و اینا در اردیبهشت بود دیگه، پیش آمد.

آیا « عمل نظامی و اینا » اشاره به قتل مجید شریف واقفی در ۱۶ اردیبهشت ۵۴ است؟

................................................

۴- ضربه تابستان در سخنان شهرام اشاره به دستگیری وحید افراخته و....است؟

................................................

۵ - صادقانه می‌گويم که تنها در روش، هنگام به کارگرفتن شواهد کوشيده‌ام بی طرفی را رعايت کنم وگرنه بی طرف نيستم، يعنی نمی‌توانم بی‌طرف باشم. يک دليلش اين است که من نيز فريفته ام، فريفته انديشه‌ حاکم بر دوران خويش. فريب‌ دوران مرا هم زندانی کرده‌است.

................................................

۶- تغئیر عقیده و نظرگاه حق شناخته شده هر انسانی است. همه وحید افراخته یا محسن خاموشی نبودند که با شرم که به قول کارل مارکس، احساسی انسانی است، وداع گفتند. وحید افراخته علی رغم آن‌همه رشادت ها و مایه گذاری‌های پیشین، (و نیز، شکنجه های بسیار سختی که در آغاز تحمل نمود)، سرانجام به جلد خودشان رفت و حتی از صمدیه بازجویی کرد، اما همه چنین نبودند. پا روی انصاف نگذاریم.

چهل و چند نفری که بعد از تکه تکه کردن مجاهدین و آنچه امثال تقی شهرام تغئیر ایدئولوژی نامیدند، تیرباران شده و یا در درگیری خیابانی و زیر شکنجه جان باختند، از مبارزین فداکار و شریف میهن‌مان بودند.

هاشم وثیق پور، محمد صادق فرد نقوی، غلامحسین صاحب اختیاری، جواد چایچی عطری و...زیر شکنجه جان باختند.

امّا، این واقعیت دردناک را نمی‌توان پنهان کرد که آنچه باعث بروز زودرس جریان راست ارتجاعی شد، برادرکشی در میان مجاهدین بود که «شهرامیزم» حاکم بر سازمان در آن سالها به عنوان یک عمل انقلابی تئوریزه می‌کرد.

مارکسیست های اصولی، امثال شکرالله پاک نژاد، ناصر کاخساز، هوشنگ عیسی بیگلو، رضا شلتوکی، دکتر مرتضی محیط، یحیی رحیمی، چنگیز احمدی، عزیز یوسفی، یوسف کشی زاده...نیز، آن برخورد فرصت طلبانه را که در زرورق چپ پوشیده شده بود، جز خوش خدمتی به ساواک شاه تحلیل نکردند.

خودخواهی و کبر قاتلین شریف واقفی نه تنها به دست ساواک بهانه داد و به اعتماد مردم ساده و پاک ترکش زد، بلکه به جریان راست ارتجاعی هم حسابی میدان داد تا هر اسبی دارد بتازد.

راستی کدام جریان بعد از انقلاب، عملا خط امثال بریژنسکی را که نقشه می‌چیدند تا نیروهای رادیکال در منگنه قرار گیرند و همه همدیگر را لت و پار کنند، پیش برد؟

همنشین بهار

hamneshine_bahar@yahoo.com


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

بايگانی وبلاگ